گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گفتگوهای دوقل و مادرک

- اگه تو پیر بشی بمیری، ما چی کار کنیم؟ کجا بریم؟
- نه خاله خیالت راحت من نمی میرم
- حالا اگه خیلی خیلی پیر شدی چی؟ 
-نه خاله من وقتی می میرم که شما بزرگ شدید، داماد شدید، بچه دار شدید
- خب اون موقع که باید از بچه هامون نگهداری کنی، مثل الان که از ما نگهداری کردی!
- باشه تا اون موقع نمی میرم
- حالا بگو ما چی بهت بدیم بخوری که پیر نشی؟
!
قل دوم دوان دوان  از وسط بحث رد شده سر خوشانه می گوید: 
نه آدما پیر که می شن می رن بهشت، بعد دوباره بر می گردن ، بر می گرده خاله

گزارش یک آخر هفته

چهارشنبه عصر به مهمانی رفته و ماکارونی مادرانه پزی خورده با ته دیگ نان و سیب زمینی و به مراحلی بالا از عرفان دسترسی پیدا کرده است،

پنج شنبه  به دانشگاه رفته و غرق در عطر شکوفه ها ی حیاط دانشگاه درس داده است. ظهر به تهران بازگشته و مست از جاده هایی شده که در مه و بهار و گل پیدا و نا پیدا می شدند. 

تهران  در اولین مغازه آب هویج بستنی خنکی به بدن زده و خستگی راه را از تن زدوده و بعد از رسیدن به خانه و تعویض لباس بیرون رفته تا مانتویی تابستانی برای خود بخرد که خریده

در راه ارایشگاهی ناگهان دیده و رفته  سر و صورتی  صفا داده و  از قدرت دست بندانداز و مهارت ابرو بردار! لذت برده است 

به خانه بازگشته و به فرشته پیغام داده که کجا بریم

شهر کتاب مرکزی را برای اولین بار دیده و از کتابها و کافه و موزیک شبانه در آنجا و هیاهوی کتابخوانها لذت برده است

پیاده روی طولانی را با فرشته ادامه داده  که او کتابی از دوستی بگیرد، به خانه دوست رفته و شادمان فهمیده که  صاحبخانه خواننده قدیمی و صاحب وبلاگی است و از خودش و خانه اش و قالی بختیاری اش لذتی وافر برده است

با فرشته به خانه بازگشته و پیتزا سفارش داده و با خنده و خفگی از مهمان های فرشته در شب عید  که. با سریال پایتخت مو نمی زند، آن را خورده است

صبح جمعه باتلفن رها بیدار شده که او را به کله پاچه خوری دعوت کرده و وقتی فهمیده مهمانی. هست ، با کله پاچه به خانه امده است

پشت میز صبحانه رها و فرشته با یکدیگر اشنا شده اند و انگاری که صد سال یکدیگر را می شناسند، کجایش مجازی است این وبلاگستان، عین واقعیت است

بعد از صبحانه هر سه ولو شده از سنگینی با گپ و گفت و خنده روزگار می گذرانند  تا ناگهان تصمیم به خروج می گیرند و فرشته را هم از بازگشت به خانه منصرف کرده با خود می برند

در اتوبانهای زیبا و تمیز و سرسبز تهران با موسیقی اواز می خوانند و تکان تکان می دهند سر و دست و شانه را تا به کوچه ای بهاری در ارتفاعات شمال تهران( که آدرس نمی دهم) می رسند

چنارهای بلند و چهچه بلبل و شکوفه های سیب و گیلاس و سگ های مهربان

همه حالی دارند شگفت

خیلی طولانی قدم می زنند تا زمانی که کفشها غرق گل شده و به ماشین تازه ار کارواش رفته رها باز می گردند تا به گتدش بکشند

با باغچه ای در نوک کوهها رفته و در اتاقی رو به تهران بزرگ در آن پایین طولانی چای می خورند و  لذت می برند از هم صحبتی

متصدی احوالپرسی گرمی با رها می کند، بیاد دارد که رها عروسی محدثه در این نوک کوه و روی همین تخت ها برگزار کرد

به پیاده روی بعد از چایی ادامه داده و فسیلی پر از نقش های سرخس پیدا کرده و باغی که از انفجار شکوفه های گیلاس در امان نمانده بود

مست و ملنگ به سختی دل کنده و با موزیک و بشکن به خانه بازگشته است

در خانه پس از خوردن سالادی مفصل به جای نهار دو ستان از یکدیگر جدا شده که رها به دربی اش برسد و فرشته به خانه اش و گیسو به  خوابی شیرین ، به شیرینی  امروزش 

خدایی

چاغاله بادوم را بخورید اما نیم کیلو نخورید، اگر خوردید ،حداقل در چنین شرایطی قرص معده تو خونه داشته باشید،

در غیر این صورت بالش را به شکم فشار داده روی تخت بیفتید و  به تک تک آن حجمهای ترش و شور بهار و صدایش زیر دندانهایتان فکر کنید و با خود بگویید: ارزششو داشت 

حتی منشی هم بی خیال بد خلقی هایش شد

در بیمارستان ارتش ،در اتاق انتظار سکوت سنگینی برقرار بود، دکتر دیر آمده بوده و صندلی کم بود و منشی بد اخلاق 

سربازی جوان وارد اتاق  شد، با تعمقی طولانی به تمامی بیماران منتظر  نگاه کرد، مدت بیشتری با کاغذهایش ور رفت و سرانجام جلو رفت و مدارکش را روی میز منشی گذاشت، منشی با دیدن مدارک پسر  فریاد زد: یعنی  با وجود این همه زن تو اتاق باز نفهمیدی؟  اومدی دکتر زنان معاینه ات کنه؟ 

تضاد بین صورت سرخوش سرباز و خشم منشی ، سالن را از خنده منفجر کرد

تنها ربطی که به ذهنم می رسد اینکه در شمال یکی دو پار پش نیشش زده بود، الله و علم

دوقل رفته از مادرش پرسیده: چرا خاله گیس طلا هیچوقت هیچوقت اصلا نمی یاد شیراز؟

مادرش گفته: خودت چی فکر می کنی؟

رفته کلی فکر کرده اومده گفته: آهان فهمیدم چون خاله گیس طلا، پشه کوره خیلی دوست داره!