گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

شبیه خودم هستم

بچه ها واقعا به شما ربطی ندارد،!

عزیزان من واقعا تا کسی از شما سوال نکرده نظر ندهید،

 واقعا نظر شما اینقدر مهم نیست، 

در واقعا اصلا مهم نیست،

جمله: به نظر من ...را وقتی آغاز کنید که کسی از شما پرسیده باشد: به نظر شما...؟

این روزها مدام در وضعیتی قرار می گیرم که به صورت پرسش شونده نگاه می کنم و در دلم می گویم: به تو چه

به تو چه که ماشین، خونه ، کوفت و زهرمار مورد نظر شما را می خرم یا نمی خرم 

به توچه که اینجور یا اونجور مطابق میل شما می پوشم یا نمی پوشم

به تو چه که این کار را می کنم یا نمی کنم

واقعا خجالت نمی کشید جمله را با : گیسو چرا تو...؟

آغاز می کنید؟

مگه تا به حال سعی کردم شبیه بقیه باشم که حالا نظرم عوض شده باشد

من شبیه شما نیستم

نظرات 27 + ارسال نظر
مه آیین دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 02:44 http://http:/mahaeen.blogfa.com

عجیبه از تمام نوشته هام فقط سلام ارسال شد !

ولی این ارسال شد، خب حالا بگو چی می خواستی بگی؟

مه آیین دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 02:16 http://http:/mahaeen.blogfa.com

سلام ِ

مه آیین دوشنبه 25 بهمن 1395 ساعت 02:15 http://http:/mahaeen.blogfa.com

سلام ِ

فریبا سه‌شنبه 12 بهمن 1395 ساعت 11:12

گیسو جان این مساله همه جای دنیا هست فقط بعضی ها به زبون میارن بعضی ها با نگاه و رفتارشون می پرسن.اگه واقعا آدم به کاری ایمان داشته قاعدتا نباید ناراحت بشه.هر کسی برای خودش دلیلی داره ولی گاهی این دلیل ها برای خود آدم توجیه پذیر نیست.هر کس از من می پرسه چرا موهاتو رنگ نمی کنی قبلا می گفتم اینجوری طبیعیه ولی واقعیت از تنبلی بود الان خودم این واقعیت رو پذیرفتم و هر کی می پرسه راحت می گم تنبلی.هر وقت کسی سوالی می کنه فکر می کنم جوابش چیه وقتی جواب رو پیدا کردم دیگه ناراحت نمی شم.البته منکر این نیستم که اینجور کنجکاوی ها بالاخره روح آدمو خراش میده ولی می تونی به جهت مثبت قضیه هم نگاه کنی.مثلا هر کی به من می گه چرا همسرتو ول می کنی و تنها مسافرت می کنی می گم برای اینکه امثال شما ببینید می شه مستقل بود هر چند دلیل واقعیم اینه که بیشتر بهم خوش می گذره.خلاصه ناراحت نشو همین سوالها است که روابطمون رو بیشتر می کنه اگه کسی همچین سوالهایی ازت می کنه نشون میده تو باهاشون مهربون بودی که جرات می کنن این سوالها رو بپرسن.

باران دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 18:24

خوبی اینجا اینه که شما خودت دکمه "نظرات" گذاشتی و ما دستمون بازه اظهار نظر کنیم؛ دیگه به تو چه نمی شنویم

رها دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 13:27 http://aftabparast.blog.ir

جانا سخن از زبان ما می گویی...
البته من اغلب زبونم درازه خیلیم تو کار مراعات و این صحبتا نیستم و در نطفه خفه می کنم. واسه همین خیلی وقتا جرات نمی کنند نظر بدن.

افشین دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 12:53

خوب می تونید در جواب بپرسید چرا باید این کار رو کرد؟

سندباد یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 16:56

ئهههههههههههههه! ای جووووووووووون!
خیلی چسبید مرسی گیس جونم
بوس بووووس ×ذوق زدگی شدید×

چرا چرا؟؟ یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 15:43

تو که وضعیتتت خیلی خوبه من اینقدر تا هر جا پا میزارم و می خوام یکم روی خوش نشون بدم سریع چرا هاشون شروع میشه انگاری شعور ندارن اینا مسایل خصوصی زندگی منه ترجیح میدم اینقدر قیافه بگیرم که دهنشون باز نکنن منو عصبانی کننن خیلی وقتا دلم می خواد محکم بزتم تو دهنشون ببین از تو عصبانیترم هست . فضولی ادما باعث شده زندگی من محدود و محدودتر شه

sara یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 15:14

میدونم چی میکشین، چون خودم هم تنها زندگی میکنم و هر بار باید فضولی های بیجای دوست و شاگرد و فامیل و همکار و بقال و سبزی فروش محل رو تحمل کنم. یکی نگران تنها بودن آدمه!!!! یکی دیگه برات شوهر پیدا میکنه. یکی دیگه میخواد بیشتر آرایش کنی. مردم به راحتی در مورد سن ،مجرد یا متاهل بودن، تحصیلات و حقوق و اینکه کجایی هستی و مامان بابات کی هستن و چند تا خواهر و برادری و هزار تا مساله شخصی دیگه از آدم سوال میپرسن و جالب اینه که حتی وقتی جواب های کوتاه و سرد بهشون میدی و در مقابل ازشون هیچی نمیپرسی بازم ادامه میدن و به روی مبارک نمیارن که شاید فرد مقابل علاقه ای به توضیح دادن در مورد مسایل شخصی زندگیش نداره!!! بارها شده که با یه لبخند خشک و خالی به طرف مقابل زل زدم ولی نتیجه ای نداشته و طرف با پررویی تمام به کنجکاوی ها و فضولی های بی جاش ادامه داده! باید کم کم یه کلاس هایی برای تربیت ملت راه بندازن.

شیوا یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 14:33

وای اون که فیلتر ِ

shiva یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 13:31 http://sheeva.blogfa.com

سلام آدرس میلت رو برام خصوصی میذاری...؟


خب حالا چرا موهاتو رنگ نمیکنی؟
چرا ماشین نمیخری؟
چرا لیزر نمیکنی
چرا؟



عصبانی نشو
به خدا شوخی کردم گفتم یه خرده موج سواری کرده باشم ...
خیلی دوستت دارم

Gistela.blogspot.com

صاب نظر یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 12:37

کاملا درسته
اصلا نظرتون چیه هر کی که نظرمونو خواست بگیم بتوچه؟

انسیه یکشنبه 10 بهمن 1395 ساعت 09:38

سلام برای امروز
خب خیالم راحت شد گیسو جون. از شما بعید هست که به این حرفا گوش کنین و خودتونو اذیت کنین .
هرکی از این حرفا میزنه بذارین به حساب اینکه خواسته معاشرتی کرده باشه .گاهی افراد از سر اینکه حرفی برای گفتن ندارن از این حرفا میزنن

سندباد شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 18:34

من که تصمیم گرفتم از خودم شروع کنم. سعی می کنم تا خیلی اوضاع خفن نباشه نظر ندم یا طوری باشه که از مرتبۀ صاحب نظر بودن نباشه فقط شاید حرفم به دردی بخوره. البته تو بحث و اینا آدم ناخوداگاه نظرشو حتی با این عبارت «به نظر من...» میگه ولی خیلی بار خفیف تری داره و برای همصحبتی و به نقطۀ مشترک رسیدنه نه برای اعمال نظر. تا این حدشو دوست دارم.
و اگر هم کسی خواست اعمال نظر کنه که مورد پسندم نبود، می پیچونمش

تولدت مبارک حالا❤️❤️❤️❤️

ماتیوس شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 17:39

گیسو جان من کاملا درکت می کنم ... اوضاع من خیلی وحشتناکه ... از کارمندهای دانشگاه تا اقوام خودم و همسرم هر چند بار که در طول روز مکالمه داشته باشیم هی می گن " پس چرا یه بچه نمیاری؟ "
یعنی به خدا اینقدر این جمله رو شنیدم که حالم از همه چیز بد می شه ...
در کنارش به لاک نزدنم، سشوار نکشیدن دائمی، نوع خرج کردن پولم و هزار تا چیز دیگه گیر میدن ...
این در شرایطیه که خودم اگر بخوام به کسی پیشنهادی بدم خیلی آروم و ملو اون هم فقط به اقوام درجه یک ... می پرسم: می خوای فلان چیز رو اونطوری ردیف کنم؟ البته اگه خودت صلاح می دونی ...
و هزار تا جمله ی ملحفه پیچ دیگه که خیلی خیلی کم برای صحبت هام استفاده می کنم و اساسا همش به خودم می گم " به من چه؟" البته تو امورات شخصی دیگران

یک موج بدی داره کل کشور را بر می داره

الا شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 14:58

من تا حدی با نظر فریبا موافقم. کلا همه آدمها قضاوت دارند در مورد اطراف ( محیط ، وقایع ، آدمها)، یا این قضاوت را بر زبان میاورند ، یا نمیاورند. اگر بر زبان میاری ، مواظب باش جایی را زخمی نکنی و بتونی بشکل مثبت زاویه دید خودت را بگویی ، شاید برای مخاطب مفید باشد. و شاید نظرت را بر زبان نیاوری. در این صورت ، شاید خودت مشغول فهمیدن پدیده هستی . در موردش داری فکر میکنی. اما این را بگویم: روابط اجتماعی ، به شکل واقعی یا مجازی بهر صورت انسان را در معرض قضاوت و داوری قرار میدهد. شکل مجازی میتواند بسیار آزار دهنده و گزنده و مغرضانه باشد. و حتی شبیه عقده گشایی. کسانی که با روابط مجازی زیاد سر و کار دارند باید مواظب باشند ، که دنیای واقعی را به صحنه جنگ و جدل و عقده گشایی تبدیل نکنند.

فریبا شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 14:23

خیلی وقتها شاید حتی بیشتر وقتها کسانی که این تذکرات رو میدن یا واقعا براشون سوال هست یا چیزی رو می گن که آدم نمی دونه و همین تذکرشون باعث می شه آدم به خودش بیاد و ببینه حرف درست می زنه.مثل وقتی که در ماشین شما بازه ومردم به شما تذکر می دن.گاهی هم آدم یه اشتباهی می کنه و تعجب می کنه چرا هیچ کس چیزی نمی گه.بعد می شنوه ترسیدیم بدت بیاد.کلا این تذکرات بیشتر سود داره تا ضرر.فقط مشکل اینه مردم نمی دونن چه طوری مطرح کنن.

به بدترین شکل ممکن
چرا ماشین نمی خری
جرا لیزر نمی کنی
چرا رنگ موهاتو عوض نمی کنی

انسیه شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 12:56

سلام گیسو جان . والا من نظرات چن پست اخرو مرور کردم از این چیزا که گفتی نیافتم
فکر کنم وقت یه سفر باشه
آخ اینقدر دلم تنگ شده برای توصیف قشنگت
به دلایلی حالا حالاهانمیتونم برم سفر. حتی نمیتونم برم کوهپیمایی همین جنگل های استان همسایه

انسیه جان خواننده هام چیزی نگفته بودن، مردمان بیرون دنیای مجازی رو اعصابم رفتن

پرژین شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 12:42

خوب احتمالا این رفتارها به اخلاق خوب شما با همه برمى گرده.چون خود من با اخلاق متفاوت و در شرایط مشابه هیچوقت از این سوالها نمى شنوم.در واقع کسى جرات سرک کشیدن رو نداره و اگر در مواقعى داشته باشه خیلى محترمانه واقعیت زندگیشون رو به روشون میارم و ماجرا تموم میشه.توى وبلاگ هم از هر کامنتى خوشم نیاد تایید نمى کنم و الان و با این اخلاقى که حتى خودم مى دونم خیلى به مذاق ملت خوش نمیاد دارم در آرامش زندکى مى کنم.

گود فور یو

ابوالفضل شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 11:52 http://--

با سلام – از خواننده های خاموش این وبلاگ. و از طرفدارای پروپا قرص سفرنامه هاتون هستم . خیلی قبل تر یکی دوباری کامنت گذاشتم که ظاهرا خیلی خوشتون نیامد و دیگه ادامه ندادم.
توجه کردین این روزها چقدر عصبی و یک جانبه مینویسید ، این از مطلب مادران بادپیما که همه مادران را با یک چوب رانده بودید و کلی در مذمت مادر شدن و صد البته ازدواج نوشته بودید و اینهم از این مطلب . شاید گاهی حق با شما باشه بعضیا با رفتارشون آدمو ناراحت و عصبی میکنند اما آیا باید اینجوری واکنش داد. فرضا کسی با رانندگیش شما را عصبانی میکنه آیا باید با عصایی پیاده شی و خدمت طرف برسی. اینجوری هر روز بیشتر در خشم و عصبانیت و درگیری فرو نمی ریم. فکر کنم خودتون بهتر بدانید چرا ؟

داداچ کلا نمی گیری ها

الا شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 11:37

من در هلند هستم. تلویزیون ندارم. موبایل هم ندارم. وخیلی چیزهای مدرن وخصوصا دیجیتالی دیگر. ، از دیدنیهای اطرافم هم عکس نمیگیرم. در ایران دست در جیبم حرکت میکنم. و خواهر زاده های نازنین با وسایل دیجتالی جلوی جشمم رزه میرن. هر وقت هم موبایلشان را دستم میدهند با تعجب میپرسم: این مزن هر دم رو کجاشو فشار بدم که جواب بده؟. میخوام بگم : بی خیال! قرار نیست که با این موجودات پیوند زندگانی ببندی. اونها هم قبول میکنند که خب اینم اینطوریه!تازه گی ها هم که میگم میخوام برگردم برم مزرعه گوسفند بیارم نگه دارم. بیخیال شو گیسو جون! بذار این کپی های " سلبرتی قلابی" برای خودشون شاد باشند.

خیلی زیاد شدن الا
خیلی زیاد
دارن کل ایران را فتح می کنن به گمانم

الا شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 11:18

میفهمم. این موج و این فضا را در سفر هایم به ایران حس میکنم. راه چاره اش برای مقابله با این فضولها را نمیدانم. اما میدانم که عصبانیت تو گذرا است. وقتیکه کاملا متقاعد شدی که " من اینطوریم" به آرامش میرسی. منظورم اینست: از این مرحله ای که هستی عبور خواهی کرد و قضیه را از بالا نگاه حواهی کرد. با آرامش .و دیگران هم ساکت میشوند.
بقیه دارد.

سروین شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 10:56

خوب کاری میکنی که شبیه خودتی.... یکروز شاید این را هم یاد بگیریم که سر از توی زندگی هم دربیاریم و تا از ما نخواستن نظر ندیم....

بنفشه شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 09:47

خیلی بده، خیلی بده که چون خودشون و آدمهای دور و برشون انتخابهای خاصی رو در شرایطی خاص داشتن براشون بدیهی میشه که اون انتخابها قابل تعمیم به کل بشریته و بدترین بخشش اینه که سکوت تو در مقابل انتخابهاشون رو به جای اینکه بذارن پای شناخت بالا و نوع نگاهت به زندگی میذارن پای نفهمیت!!!! و به جای اینکه اونها هم کمی سکوت کردن رو یاد بگیرن سعی می کنن هر روز بیشتر از روز پیش انتخابهاشون رو بهت فرو کنن:/ :/
پ.ن: عصبانیتت رو خیلی شدید درک می کنم

mahee شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 09:34 http://gahnegar.blogsky.com

چقد عصبانی هستی!!! خشم توی جملاتت مشخصه کاملا. انقدر که من خاموشو به روشن شدن وادار کرد.

تیلوتیلو شنبه 9 بهمن 1395 ساعت 09:28 http://meslehichkass.blogsky.com/

مشخصه که یکی به شدت شما را آزرده... چون من که تاحالا اینقدر عصبانی ندیده بودمت

کاش یکی بودند، یک موجی کل ایران را گرفته به گمانم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد