امروز کلی خیالپردازی کرده بودم که می رم دانشگاه و دانشجو ها نیستند و منم بر می گردم خونه و گل تو باغچه می کارم و عشق و حال
رفتم و در نهایت خشم و حیرت من از هشت صبح تا غروب همه کلاسها حتی جدی تر از هفته قبل برقرار شد و وقتی ساعت پنج و نیم به زور داشتم شیرفهمشون می کردم که می تونن برن و لازم نیست تا شیش بمونن، یکیشون برگشت گفت: ممنون استاد، کلاس خیلی شیرینی بود
،
،
،
جوابهای فراوانی در زمینه فرهنگ عامه و کتاب کوچه و حتی عبید زاکانی به ذهنم رسید اما رعایت ادب و متانت و اخلاقیات را کردم و تنها به لبخندی فروتنانه اکتفا نمودم
،
،
،
واقعا داریم به کجا می رویم؟
به جایی نمی رویم عزیزم! دوستتون دارن خب!
همه ش که گل و گیاه و طبیعت نباید از شما انرژی بگیره! آدما هم حق دارن
تنتون سلامت باشه و لبتون پرخنده و کولۀ سفرهای شگفت انگیز به راه!
بله شرکت ما به صورت کلی خییییلی نامرده. تاخیرها و مرخصی های منفی رو دو برابر کم میکنه!
ولی باید منصف باشم و بگم که امروز کمی بعد از گذاشتن کامنت اول، مقاومت ها و اعتراضات جمعیمون بعد از 1 هفته به ثمر نشست و شنبه تعطیل رسمی شرکت اعلام شد و دیگه از مرخصی اجباری خبری نیست :)
ای ول
سلام روز زن بر شما و همه خانومهای گل مبارک باشه
به نظرم اینکه جامعه به سمت قانونمندی بره خیلی خوبه. کاش این بچه ها بعدا هم سر کار تا 29 اسفند برن و گره از کار مردم باز کنن :)
یعنی عاشق شیوه نگارشتونمممممم
:))))))))))))))
خب تقصیر خودتونه. از بس که استاد شیرینی هستید (نه، نه، عبید زاکانی نه...تو رو خخخدااا) :)))
بله گیسو جان حدوداً از 15 اسفند نمیرفتیم. والا ما تو دانشگاه هم خوب کلاس میپیچوندیم. ولی حالا سر کار داریم تقاص پس میدیم. شرکتمون شنبه رو داره تعطیل میکنه ولی از همه مرخصی کم میکنه. از منم که مرخصی سالیانه ام رو تمام کردم دوبرابر پولشو کم میکنه! یاد مدرسه و دانشگاه بخیییییررر...
چه شرکت نامردی