بیتا تو تلگرام احوالم را پرسید و منم چسناله کردم براش
گفت : بذا یک کاری کنم احساس خوشبختی کنی !
بعد بدبیاری های تعطیلات عیدش را برام تعریف کرد که مجموعه ای بود از تصادف های جاده ای و بیماری های عجیب و غریب و گم کردن مدارک و خرد شدن گوشی عزیز و حتی کون معلق شدن وسط آشپزخانه که یک ورش به غا رفت کلا
و واقعا بعدش من شاد و شنگول رفتم حموم و آرایش کردم و غذا درست کردم و با بابایی خوردم و حالا با دمنوش گل سرخ نشستم رو صندلی و فکر می کنم چقدر من حالم خوبه ها
منم میخوام اما تا حالا ندیدم کسی حالش یا اوضاعش بدتر از خودم باشه. بنابراین فقط خودم مجبورم خودمو شیرین کنم. هوووومممم
به چه قیمتی آخه؟ به چه قیمتییی؟
دقیقاً از طرز تعریف بدبیاریهاشون مشخصه چقد حالتون خوب شده! فقط بشکن و قر کمر کم بود که خودم مجسم کردم!
:))))
همیشه خوووب باشین دوستاتون هم خوووب باشن!
دوست خوب واقعا نعمتیه .دوستی که پا به پای آدم بیاد و تا دید خسته ای و از راه موندی ترکت نکنه .