گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

شیفته اش شدم

امروز در مطب دکتر زنان نشسته بودم، ناگهان زنی که داخل اتاق دکتر بود بیرون دوید و رو به دیوار زار زد، بسیار کوتاه،  بعد چند نفس عمیق کشید ، با دستمال کاغذی چشمها را خشک کرد و دوباره به داخل اتاق دکتر بازگشت

،

،

،

شیوه پذیرفتن واقعیتی که دکتر به او گفته بود

شانه هایش زمان بازگشت به داخل اتاق

و تلاشش برای دوری از هر نوع دلسوزی 

نظرات 9 + ارسال نظر
نرگس یکشنبه 7 خرداد 1396 ساعت 16:06

گیسو جون حالت خوبه؟ کجایی؟

ممنون عزیزم هستم فقط سرم شلوغه

م پنج‌شنبه 4 خرداد 1396 ساعت 18:29

سلام دلم تنگ شده بود برای وبلاگت در عجبم کجا بودم که نیومده بودم بخونمت !
رفتم مطالب قبلیا رو دیدم
دست مادرک بهتره؟

بله گچ را باز کرده و فیزیوتراپی می کند، ممنون از احوالپرسی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 اردیبهشت 1396 ساعت 02:25

با سلام اینقدر به موضوع اصلی و احتمالات آن توجه شد که کسی نپرسید برای چی به مطب دکتر رفته بودید؟ شاید بخاطر شام دیشب بوده انشاءالله بلا دوره

نازوو دوشنبه 25 اردیبهشت 1396 ساعت 01:28

گاهی خبر میتونه خیلی مختصر باشه:
"جنین،بدون ضربان قلب رویت شد"
خاصیت مطب زنان،اینجوریه.تو مریض نیستی،فقط رفتی صدای قلب بچه تو بشنوی،اما بهت میگن ...

بنفشه یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 ساعت 20:33

نمی دونم تو شرایط مشابه چی کار می کردم
دلم می خواد حالش خوب باشه

[ بدون نام ] یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 ساعت 20:27

آن‌ها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت
الّا حدیثِ دوست، که. #تَکرار_میکنم

#سعدی

پرکلاغی یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 ساعت 17:08

من دارم به این فکر میکنم که دکتر بهش چی گفته بوده.

الا یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 ساعت 11:04

خیلی عالی عمل کرده. البته پذیرش واقعیت پروسه طولانی و سخت و زجر آوری است. اما همه توی اتاق ات تنهایی اتفاق میافته. به قول جوونای امروزی " صب به صب باید کرکره مغازه رو بالا بکشی" و زندگی عادی در جریانه و باید کارهاتو انجام بدی.

سندباد یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 ساعت 07:22

وای خداااا
بوس بهش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد