ترم تموم شد، من می خوابم، می خورم، سریال نگاه می کنم و دوباره می خوابم، خستگی طولانی در تنم جا خوش کرده
سوالها را طراحی کردم، بعدش امتحانات است و بعد تصحیح اوراق و بعد از اون.... سفر
هنوز تصمیم ندارم کجا خواهم رفت، شمال هند که تابستانها خنک است یا تاجیکستان، یا بخشهای از گرجستان که سفر قبل از دست دادم،
به مراکش و بقیه افریقا هم فکر می کنم و دوباره زیر کولر به خواب می روم
آخ جاااااااان. باز سفرنامه های شیرین میخونیم و لذت میبریم.
بانو گیسو جان
خیلی خوبه که به سفر فکر می کنی و حرفه ای سفر می کنی و زندگی...
فقط خواستم بگم یکی از آرزوهامه که بتونم سفر کنم و نترسم از بلد نبودن مسیر و بلد نبودن زبان و بلد نبودن آدم ها...
(همه همه سفرنامه هات رو خوندم و لذذذذذت بردم. ممنون که سفر می ری و ممنون تر که ما رو با خودت شریک می کنی)
امیدوارم خستگی زودتر از تن ات دربیاد و سفرهای هیجان انگیز بری.
به بالی زیبا هم بیاندیش
ای جااان! چه شیرین!چه خنک!
گوارای وجود گیسو جون
خوشا به حالت برای شروع تعطیلاتت. امیدوارم حسابی بهت خوش بگذره.
و رویاهایی که به خواب می روند...
مونوم همو جوررررر