گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

١٢٣

خانواده ای در همسایگی رها هستند، داغان. پدر و مادر روانی و دو بچه که در حال شکنجه شدن هستند، ناسزاهای که به یکدیگر و به بچه ها می گویند و روابط جنسی خشن و کتک کاری هایی  که همه از پشت دیوار نازک شنیده می شود و دیشب که می خواستند نیمه شب بچه را در انبار پایین مجتمع حبس کنند و بچه ضجه می زد رها زنگ زد به اورژانس اجتماعی و ماجرا را گفت و آدرس را داد

از همان پشت دیوار شنید که چقدر سریع آمدند، بچه را  از وسط نجات دادند، با مادر و پدر صحبت کردند، شماره تلفنی به بچه دادند که در صورت تکرار تنبیه به آنان اطلاع دهد و  والدین را تهدید قضائی کردند و رفتند

می دانم هنوز تا الگوی ایده آل فاصله زیادی دارد، اما همین هم پیشرفت بسیار شیرینی است

نظرات 16 + ارسال نظر
زیبا یکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت 17:07 http://roozmaregi40.persianblog.ir/

چه خوب. میشه تلفنش رو اینجا بگذارید

عنوان را نگاه کن

سروین یکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت 08:01

پیرو گفته گندم منم سیاه چال یادم میاد و چقدر میترسیدیم و کلی داستان ساخته بودیم براش.... چقدر معلم ها با خط کش میزدن بچه ها را و با مداد بعضی از معلم های روانی پدر انگشتای بچه ها را درمیاوردن! من وقتی یاد استادها و معلم ها میفتم هیچ احساس خوبی بهم دست نمیده البته به جز تعداد انگشت شمار طی کل دوران تحصیلم..... کلا دوره ما خشونت و کودک آزاری بود چه تو خونه ها چه تو مدرسه چه اجتماع که جنگ و ..... بگذریم ولی عجب صبری خدا داشت و دارد.....

گندم یکشنبه 14 خرداد 1396 ساعت 02:03

اووه چه سوسول معلم کلاس اول ما همان روزهای اول سال نصف کلاس را صف کرد و برد دم انباری شلوغ و تاریک مدرسه و بعد گفت اینجا سیاه چال دارد و می اندازمتان توی سیاه چال زار می زدیم ها زار بعد از سی سال هنوز یادم نرفته بعد این وسط 123 کجا بود مدیر و معاون مدرسه هم همراهیشان می کرد و پدرمادرها پشت شان بودند که همین اول سال بترسند بهتر است . ای بابا از هر طرف که نگاه می کنم سوختیم همچی که دود نکرد

بنفشه شنبه 13 خرداد 1396 ساعت 18:15

فکر می کردم این ماشینهای بنفش و سفید اورژانس اجتماعی صوری هستن و هیچ کاری نمی کنن، چه خوب که دخالت می کنن

ماتیوس شنبه 13 خرداد 1396 ساعت 07:45

این اتفاق تو ایران افتاده؟ جل الخالق که اینقدر سربع خودشونو برسونن و کاری کرده باشن

شیوا جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 23:30 http://sheeva.blogfa.com

ممکنه پدر و مادر ِامشب بیان سراغ رها؟ تو رو خدا به ش بگو مواظب خودش باشه

شیما جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 22:42

سلام. میشه ادرس اینستاتون را بزارید البته اگر صفحه عمومیه. مرسی

Gisoshirazi

جودی جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 20:20

خوشحال شدیم :))

الا جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 19:21

تو انباری مشغول جمع و جور بودم یادم افتاد:
این حرفها " الگوی ایده آل " مال دوران ماقبل " نئو لیبرال " ها است. دیگر الگو بی الگو. آمریکا وضعش خراب تر از اروپا. جایی با جای دیگر فرق ندارد.

تازگی ها خیلی کامنت هات خیلی ناامیدانه شده الا
قبلا خوشبین تر بودی به دنیا

سندباد جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 19:15

اخ آخخخخخخخخ!
حالا دمشون گرم و اینا و خدا رو شکر بابت همین شروع خوب کوچک!
ولی بازم روح اون بچه! روحش!

الا جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 16:34

مسئولان مربوط به رسیدگی گفتند: آنقدر لیست انتظار برای اسکان دادن اینطور بچه ها در نزد (والدین مهماندار)طولانی است که ما کاری نمیتوانیم بکنیم! در این میان دخترها کمی بزرگ شده اند (10 ساله) . بزرگه عین مادرش کوچه راقرق میکند و کلانتر محله شده. صدای فریادهایش دقیقا کپی مادرش. یک زن بالغ هم چیز دان.هفته پیش یکی از مسئولان رسیدگی به اینکار میگفت: اینها درست بشو نیستند ، دولت حوصله نداره پول واسه اینا خرج بکنه!
ضمنا بنده هم تا چند ماه آینده اسباب کشی کرده و به خانه دیگری میروم.

الا جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 16:24

بقیه کامنت
من خودم سه بار به مراجع مرتبط از یکی از این مادرهای بیمار شکایت کردم. بخاطر فریادهای وحشتناک ، صدای جیغ هایی که از پنجره اتاق خوابش که به حیاط من باز میشود ( خانه مال عهد بوق است ) و پارتنرهای متفاوتی که خانم به منزل میاورد و نگه میداشت ( اقامت غیرقانونی). فکر میکنی در سرزمین رفاه و مدرن و زیبای هلند چه اتفاقی افتاد؟ هیچی!
کامنت بقیه دارد

الا جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 16:18

بقیه کامنت
این مسئله در مجموعه خانواده بیمار حل نمیشود. نهایت اگر بچه ها در آن خانه بمانند ، چیزی بجز خشنونت و کتک یاد نمیگیرند و در زمان بلوغ رفتار والدین را باز تولید میکنند با اطرافیان.
بقیه دارد

الا جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 16:15

من در هلند همسایه بالا منزلم و بغلی اش ، دو تا مادر تنها هستند. یکی اشان دو تا دختر کوچک و آن دیگری یکی دارد.
میخواهم بگویم عکس العمل مدد کاران عالی بوده و لی ، این اولین قدم کوچک است.
کامنت بقیه دارد

:( جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 15:37

کاشکی زمان بچگی و نوجوانی منم کسی بود که به مادرم بگه اینقد منو نزنه و جلوش وایسه رفتارهایی که زندگیم هنوزم تحت تاثیرشه

سروین جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 15:34

دمشان گرم.... خدا حفظشان کنه....
خدا رها را هم حفظ کنه که کار خوبی کرده و بی تفاوت نبوده مثل بقیه همسایه های روزه دار.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد