صبح است، از سفر ی شیرین و پاییزی بازگشته ام.
خوابی دلچسب داشته ام و حالا گیج ومنگ دمنوشی درست کردم، پشت میزم نشسته امو خبرهای این چند روز را می خوانم و سعی می کنم که به جهان روزمره گی هایم باز گردم.
سخت است
چقدر این دو جهانم از یکدیگر دورند،
خیلی دور
من یک خواننده تقریبا 10 ساله هستم. از اون اول اولا میخوندم.... با تمام فراز و نشیب ها و دردها و کیفورها و البته فیلتر شدن ها .... بارها گفتم باز هم میگم این وبلاگ تاثیر خیلی خوبی تو دیدنم گذاشت، جور دیگه ای میبینم.... و همیشه که نه ولی اغلب لبخند میزنم...
ممنون عزیزم، خوشحالم
سلام. فائقه م . یه دختر 25 ساله یزدی که مهندسی شیمی دانشگاه تهران میخونم. چند سالی میشه که وبلاگتونو میخونم . هر وقت از دنیا و مشکلاتم خسته میشم اینجا رو میخونم و روحیه م عوض میشه و سرسخت میشم. اینستاگرام عکسای زیباتون رو میبینم ولی نوشتن چیز دیگه ای . عکس هیچ وقت اینجوری حرف نمیزنه . هر چند چند روزی میشه که برا ارامش روانم اینستام رو دی اکتیو کردم. ولی در کل وبلاگ رو بیشتر دوست دارم. دارم سعی میکنم درس بگیرم و سعی کنم خودم رو مهمترین عضو این دنیا بدونم که بتونم خوشحالش کنم. مرسی که کمک میکنید که این حس رو تقویت کنم درونم. خیلی دوست داشتم بیشتر با هاتون آشنا بشم. بازم تشکر از اینکه اشتراک میذارید.
عزیز دل منی شومو
افرین داری❤️
من با یکی از دوستانم در این مورد موافقم:
نود درصد آدمها هر شب که به رختخواب میرن تو خیالشون به یک شغل دیگه فکر میکنند. و جدیدا به یک جای دیگه برای زندگی یا یک شکل دیگه زندگی.
میخوام بگم : منهم جزو همون نود درصد هستم. و میدونم با همین شکل زندگی که دارم یک روز می میرم. البته امیدوارم تو رختخواب نه! اونم بعد از خیالبافیهام برای تغییر زندگیم!
برای من خیالبافی نیست الا، من هر دو جهان را زندگی می کنم، فقط یکی را بیشتر از دیگری دوست دارم
نگفتین رشتتون چیه؟
خصوصی
واقعاً دور!
واقعاً سخت!
دکتری گیس طلا
رشتتون چی بوده دکترجان
تو علوم انسانی عمر هدر دادین شما هم