گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

و بر دیوارهای موزه

ساختمون موزه با یک سر در وارد حیاط بزرگی می شدی که درخت کم داشت اما مجسمه های خوشکلی داشت

با فواره ای مدرن درجلو کاج های قدیمی، وارد ساختمون که شدم خانم متصدی کفت عکس نکیرید، خیلی بامزه است، ماجرا از این قراره که قبلا نور فلاش دوربین ها رنک های تابلوهای رنک و روغن را خراب می کرده و عکاسی را ممنوع کردن، الان که با کوشی های هوشمند بدون فلش می شه عکس کرفت، این قانون مضحک هنوز پابرجا هست!

بابا ملت تو لوور از مونالیزا عکس می گیرن روزی هزارتا، چی می گی شما؟ 

دست راست موزه کارهای استاد صنعتی بود، بچه های تهران می تونن برن موزه اس تو میدون توپخونه و حبرت کنند از حجم صورتها و نگاهها و بهت عجیبی که بر آن جماعت مسخ شده حاکم است ، تجربه عجیبی است، نجربه اش کنید

اما من در این موزه کارهای رنگ و روغن صنعتی را دیدم که بسیار شیرین بود برایم، انتظار نداشتم سبکش چنین باشد، لایه های سنگین رنگ بر روی هم با ضربات قابل دیدن و برجسته قلم مو و کاردک و رنگهای تیره نزدیک بهم، چشمهایی از رامبراند کار کرده بود خدااااا

اما ضربه ناغافل را در آتلیه های دست چپی خوردم، بیماری وجود دارد که فرد هنگام دیدن اثار هنری دچار تشنج و ضربان قلب و اینا می شود، انقدر که می گن جلو موزه لورر امبولانسه، شوک پاریس

من نوع مریضیم فرق داره، من چشمام شیرفلکه شون شل می شه و د بیا 

حالا یکی باید ابدماغ جمع کنه، در موزه وین قدیمی ها یادشونه من چه عزاداری وقت دیدن امپرسیونیستا راه انداختم

حالا چرا هیچکس نگفته بود که آب مرکب های سپهری اینجاست؟ در گوشه های کادر درختی و سقفی و لکه ای از آسمان 

گنبدهای خاکی کلانتری ، گلهای پروانه اعتمادی، خوشبختانه مبل گذاشته بودند اون وسط و کسی نبود و من فرصت کردم بشینم قشنگ سینه بزنم و یقه جر بدم و مو افشان کنم

اما وقتی در سالن بعدی کارهای رودن و کاندینسکیو وازارلی را دیدم ، دیگه جامه دران باید می کردم که نکردم

بدو دویدم بیرون و رفتم سر متصدی خانم غر زدم که هیچ شیشه محافظی جلو تابلوها نبود و هر دیوانه ای می تونست رنگ بپاشه و خراب کنه همینطور که کار وازارلی سوراخ شده بود!

بعد بخش نقاشان معاصر کرمان را دیدم که خدایی کارهاشون خوب بود و بخصوص کارهای خانمها خیلی خوب بودن، اون اناهیتا و سودابهه، سلام منو بهشون برسونید

مدتی در سکوت و خلوت اون سالنهای سفید نشستم تا دوباره آماده شدم برای برگشت به سالن غولها

و در این لحظه شادباش نثار روح زنی هنرشناس می کنیم که این تابلوها را خریده و به این موزه داده

و گه بگیرن قبر اون کارشناسی که برجسپ اموال را زده بود روی تابلو چند میلیون دلاری !


نظرات 4 + ارسال نظر
نرگس چهارشنبه 8 فروردین 1397 ساعت 10:48

اون کارشناسی که برچسب رو روی تابلو زده در چه رشته ای کارشناسه؟ خراب کردن آثار هنری؟
سال نو مبارک همیشه به سفر و خوشی

الا چهارشنبه 8 فروردین 1397 ساعت 10:23

موزه گردی برایم همیشه سخت و کسل کننده بوده. اما یکبار در همین 6 سال اخیر ، رفتم موزه هنرهای معاصر تهران. کاری به چیدمان تابلوها ، نور بر تابلوها ندارم( خوب نبود) اما با ارزشترین تابلوهای دنیا همانجا بود. باورنکردنی بود. و پوسترهای شاهکاری که موزه برای نمایشگاه تهیه کرده بود. خلاصه اینکه ما هم گنجینه با ارزشی داریم. قدرش را بدانیم.

ارغوان چهارشنبه 8 فروردین 1397 ساعت 05:13

راستی تا کرمانی از خوردنیهای خوشمزه غافل نشو
بخصوص شیرانبه و فالوده کرمانی.
شیرانبه سه راه احمدی
هرروز
3بار
حداقل

ارغوان چهارشنبه 8 فروردین 1397 ساعت 05:11

میخواستم بگم بهت
میخواستم بگم یادت باشه جلوی تابلوی استودیو (اتاق) سپهری که خودش نقاشی ش کرده بقدر کافی صبرکنی و نگاهش کنی
یک تیکه روحم هنوز تو موزه صنعتی جامونده بخصوص اون یک تیکه سنگ رو زمین جلوی ورودی به حیاط.
عیدت مبارک راستی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد