گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

بسوی بلوچستان

صبح بیدار شدیم و یک زوج هم از دوستان الهه با ما اضافه شدن ، یک آقای ناطق و خانم صامت ، اولی فقط وقتی خواب بود ساکت می شد و دومی ؟ خب فکر کنم دومی فرصت نمی کرد صحبت کنه!و بعله خداوند دعاهای شما را برآورده کرد و ناطق را به عنوان عذاب الهی برای من فرستاد

حالا هی بخندید 

راه طولانی در پیش داشتیم از کرمان به چابهار و هوا گرم ، گمان می کنم یکی از دلایل عدم رونق گردشگری در این بخش فواصل طولانی مکانهای دیدنی با یکدیگر است 

در همان ابتدا شگفت زده شدم از زیبایی جاده مابین کرمان تا ماهان ، سی کیلومتر دو طرف جاده درختکاری شده بود و اقامتگاه و رستوران و فضاهای جذاب طراحی شده بود خیلی خارجی طور 

استانداری بوده به نام مرعشی که این کارباحال را کرده بود، یعنی دمش گرم، من همیشه آزار دیدم از ورودی های و خروجی های زشت شهرهای ایران و این خدایی باحال بود 

ماهان نرفتیم چون قبلا دیده بودمش و ادامه دادیم به سمت بم

مسیر طبیعت خشکی داشت با بوته های خار و کاملا تکراری اما جالب است که این گونه مرتع کاملا مناسب حیات وحش ایران است و در این منطقه خرس بلوچی و کلی موجودات جذاب دیکر حضور دارند که بسلامتی در حال انقراض هستند ، ای خدا کی بشه که نسل ادمیزاد از روی زمین برداشته شود،به حق علی

ادامه دادیم و الهه برایم توضیح داد که یکسری از ماشینها هستند که بهشون می گن افغانی کش 

که در یک پژو تعداد زیادی افغانی قاچاق می کنند و قبل از پلیس راه پیاده می کنند و افغانی ها در بیابان تا بعد از پاسگاه می ایند و بعد دوباره سوار می شوند

در نزدیکی بم نخلها ظاهر شدند، من با اینکه در جنوب بزرگ شدم اما نخلستان زیاد ندیدم و تجربه بسیار متفاوتی بود برای من 

هرچند غم با نخل در هم تنیده شده است برای من ،نمی دانم به خاطر تصاویر جنگ است که در نوجوانی من با نخل های سوخته و سربریده یکی شده است و باعث شده این احساس بد در من ایجاد شود

وارد بم شدیم، بسیار سرسبز خیلی بیشتر از آنچه که انتظارش را داشتم، درختان قدبلند بید اکالیپتوس 

در دوطرف جاده ها ، این حضور این درختان بید خیلی عجیب هست، مگر نه اینکه مصرف آب این درختان خیلی بالاست چرا باید در محیطی تا این حد بدون آب این درختان کاشته شود

در گرمای شدید وارد بم شدیم تا دوان دوان ارگ بم را ببینیم، از همین لحظات بود من فهمیدم چه  اشتباهی کردم که راننده کمکی را از دوستان خودم نیاوردم: آقای ناطق فاز لیدری به خود گرفت و تا پایان سفر از این توهم بیرون نیامد و من و سفرم به بلوچستان را یک ته رنگ ملو قهوه ای زد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد