گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

بندر کنارک

اومدم خونه و بساط صبحونه را آماده کردم تا بقیه بیدار شدن، میزبانمان شب قبل گفته بود ساعت ده آماده باشیم که ببرتمان اسکله سنگی ، که رفتیم،

 رانندگان چابهار خدایی فراتر از قانون زندگی می کنند، اسکله سنگی در واقع در بندر کنارک بود، میزبان تا آنجا راهنمایی کرد و به سر کارش رفت ، اسکله کنارک پر از لنج و پر از برنده بود، آب خیلی آبی بود و و لنج ها رنگارنگ

بر روی اسکه سنگی بالا رفتیم تا جایی که با حذف جاده، سیصد و شصت درجه ای آب دورتادور خودمان بود، جالبه که این سنگها مکان مناسبی برای زاد و ولد ماهیان درست کردند و به همین دلیل ماهیگیران محلی در اطراف سنگها نشسته بودند مشغول

بعد از لذت کافی و وافی به سمت ساحلی در همان نزدیکی به نام پزم تیاب به راه اقتادیم، اعتراضهای من جواب داه بود و خانم صامت مهربان مدام چیزهای سرد و خوشمزه ای می خرید که روح گرمازده مان را  خنک می کرد

در اسکله دوم منظره عجیبی دیدیم، صدها سفره ماهی شکار شده از لنج به اسکله تخلیه می شدند، روزی چند تن ، برای صادرات ، دردناکتر از همه سفره ماهی های کوچک بودند که به درد نمی خوردند و جسدشان در ساحل پراکنده شده بودند، عجیب اینکه اجازه صید در همین فصل داده شده بود که نوزادها هنوز بزرگ نشدند!

این وسط با صحنه ای بسیار خنده دار روبرو شدم، الهه داشت مخ پیرمرد ماهیگیری را می زد که سوار لنج دو حال حرکت شود، پیرمرد هم قبول کرد و الهه داشت پاچه بالا می زد سوار بشه و من تصور می کردم قیافه خودم را در حالا اطلاع دادن این خبر به خانواده الهه که :دخترتون سوار یه قایق شد که شماره پلاک هم نداشت و ایشالا برش می گردونن

خوشبختانه جاشو دومی عقلش کار می کرد و گازشو گرفت و الهه جا موند

بعد از اون رفتیم کنار لنج ها و ناخدایی اجازه داد داخل لنج را ببینیم،هنوز برایم عجیب است دو سه ماه داخل این سازه چوبی در میان اقیانوس! ٢٥ میلیون در آمد برای صاحب لنج اما جاشوها؟ زیر ٥٠٠ تومن! رفتیم کنارک رستوران نقش جهان و یک غذای خوشمزه با منظره دریا خوردیم و برگشتیم خانه سراغ گروه دوم که هنوز در خانه خواب بودند

بعد از کمی استراحت و گپ و گفت و آشنایی بیشتر با گروه دوم برای دیدن خود شهرچابهار به راه افتادیم، زیبا بود و تمیز و آماده مهمانان نوروزی و البته شلوغ 

رفتیم به مراکز خرید معروف چابهار و تا آخر سفر اله مرا بابت مدل خریدم دست می انداخت و برای همه تعریف می کرد که :گیس تمام مغازه های لوازم آرایش را گشت و قیمت کرد و بعد رفت یه دریل خرید!

آخه همیشه در حال گدایی دریل بودم ، اگه بدونید چقدر کوچیک و قوی و خوش دسته، عاشقشم 

نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس پنج‌شنبه 16 فروردین 1397 ساعت 22:57

سلام. به نظر میاد یک پست جا افتاده

بله اضافه کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد