در دوران افسردگی هستم، فقط افسردگی من شبیه ادمیزاد نیست، کار می کنم، فیلم می بینم، کتاب می خونم، معاشرت می کنم، به باغچه می رسم و افسرده ام
حتی خوب هم می خورم و خوب می خوابم
فقط خودم می فهمم که افسرده ام، دلم چیزی می خواد که اینجا نیست، کسی که ندارم، جایی برم که نمی دونم و همش تو ذهنم دنبالشم
هر وقت که زندگیم تکراری می شه اینطوری می شم و معنیش اینه که دوباره باید بزنم زیر صفحه منچ و از اول شروع کنم