گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

خواننده های خاموش هم روشن شید لطفا

دوستان

خانمی از آشنایان مجازی این حکایت از عبید زاکانی را بازنشر کردند

بسیار مایلم که نظرتان را بعد از خواندن حکایت بدانم

اگر دوستش داشتید و اگرنه

دلایلش را برایم بنویسید

سپاس


بزرگی زنی بدشکل و مستوره داشت. به طلاق از او خلاصی یافت و قحبه ای جمیله را در نکاح آورد. خاتون گفت که زنی مستوره بگذاشتی و فاحشه اختیار کردی آن بزرگ فرمود که عقل ناقص شما به سر این حکمت نرسد من پیش از این گه می خوردم به تنها این زمان حلوا می خورم با هزار آدمی

‏عبیدزاکانی

نظرات 41 + ارسال نظر
محمد جمعه 5 مرداد 1397 ساعت 19:13 http://seventhsky.blogsky.com

وقتی این حکایت را خواندم مطمئن شدم که کامل نیست! یعنی از عمد ادامه ی آن نوشته نشده
حالا شما لطف کن و ادامه آن را بنویس
من خودم تو گوگل سرچ کردم این را آورد

خکایت. شنیدم که در این روزها بزرگی زنی بدشکل و مستوره داشت، به طلاق از او خلاص یافت و قحبه یی جمیله را در نکاح آورد. خاتون چندانکه عادت باشد صلاحی عام در داد. او را منع کردند که «زنی مستوره بگذاشتی و فاحشه اختیار کردی» آن بزرگ از کمال حلم و وقار فرمود که «عقل ناقص شما به سر این حکمت نرسد؛حال آنکه من پیش از این گه می خوردم بتنهایی، این زمان حلوا می خورم با هزار آدمی!»
در امثال آمده است که الدیوث سعید الدارین، تاویل چنان فرموده اند که: دیوث تا در این دنیا باشد، چون علت حمیت مبتلا نیست فارغ می تواند زیست؛ و در آن دنیا نیز به موجب حدیث الدیوث لایدخل الجنه چون او را به بهشت نباید رفت از کدورت صحبت شیخکان و زاهدان- که در بهشت باشند- و از روی ترش ایشان به یمن این سیرت آسوده باشد؛ هر جا شیخکی را بیند گوید:
گر ترا در بهشت باشد جای
دیگران دوزخ اختیار کنند،
بدین دلیل دیوث سعیدالدارین باشد.
اما اینجا نکته یی وارد است: اگر سائلی پرسد که این جماعت یعنی اکابر دیوث چون بواسطه صحبت شیخکان از بهشت متنفراند، و به دوزخ نیز به عدد هر شیخکی که در بهشت است هزار قاضی و نواب و وکلای او نشسته اند، چون است که از صحبت ایشان ملول نیستند؟ جواب گویی: چون شیخکان در این دنیا به عبادت و طهارت موسوم بودند- اگر چه این معنی سری به ریا و رعونت داشت، و آن مظلوم دیوث هرگز کون نشسته باشد و سجده نکرده، پس وضع شیخکان مغایر وضع دیوث باشد. و قاضیان و اتباع ایشان بواسطه اینکه به عصیان و تزویر و مکر و تلبیس و حرام خوارگی و ظلم و بهتان و نکته گیری و گواهی به دورغ و حرص و ابطال حقوق مسلمانان و طمع و حیلت و افساد در میان خلق و بی شرمی و اخذ رشوت موصوف بوده و در دیوث هم این خصال مجبول است اسپت پس میان ایشان جنسیت کلی تواند بود، و همین سبب جنسیت مایه صحبت قاضیان و اتباع ایشان خواهد بود که الجنس الی الجنس امیل. در کلام حکما آمده است که الجنسیه عله الضم، لاجرم چون کودکشان دوزخ برگی چنین را به دوزخ کشند، آن بزرگ دل خوش کرده می گوید:
گزم با صالحان بی دوست فردا در بهشت آرند
همان بهتر که در دوزخ کشندم با گنه کاران
یکی از کبار مفسران در تفسیر آیه و ان منکم الا واردها چنین فرموده باشد که: مجموع خلایق از صراط چون برق می گذرند مگر قاضیان و اتباع ایشان که ابدالآباد در دوزخ باشند و با همدیگر شطرنج آتشین بازند. چنانکه در اخبار نبوی و آثار مصطفی آمده است که اهل النار یتلاعبون بالنار. بدین دلایل این خلق را بر دیگر اخلاق ترجیح می دهند.

سلام جمعه 8 تیر 1397 ساعت 21:05

عبید اینبار در قالب یک دلزده از گذشته، دست به قلم برده.
به همین سادگی

بهار شیراز پنج‌شنبه 7 تیر 1397 ساعت 10:23 http://baharammm.blogsky.com/

اصلا بحث، سر زن زیبا و زشت نیست...سر اینه که نعمتی اگر داری با دیگران به اشتراک بگذار که لذتش بیشتره

احسان یکشنبه 3 تیر 1397 ساعت 10:33

البته این فقط یک حکایت از صدها حکایت از عبید زاکانی است که اگر احتمال رخدادش را در یک جامعه بخواهیم در نظر بگیریم وقوعش بسبار بسیار ضعیف است. تحلیلش هم بر اساس علوم امروز یا به یک بیماری روانی نسبت داده خواهد شد یا یک مساله دیگر. آدم سالم بعید میدونم همچین کاری بکند. از قدیم تا حتی امروزه که بسیار هم شایع تر شده این است که بزرگان زن مستوره بدشکل را نگه میدارند و جملیه های دیگر هم اختیار میکنند تا آن کمبود را بر طرف کنند. تقریبن بخش اعظم مردانی که مستوره ای بدشکل را به خاطر پول پدر یا درآمدش به نکاح در آوردند با پول اون مستوره چند جملیه صیغه ای دیگر اختیار کردتد.

* چهارشنبه 30 خرداد 1397 ساعت 20:22

از قدیم گفتن کار نیکو کردن از پرکردن است!

ریحانه سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 21:42

اینم یه حکایت دیگه از عبید زاکانی:

زنی به قاضی رفت و گفت:این مرد حق مرا ضایع می کند و من زنی جوانم.
مرد گفت:من از آنچه می توانم کوتاهی نمی کنم.
زن گفت:من به کمتر از پنج بار در هر شب راضی نمی شوم.
مردگفت:من لاف نمی زنم و بیش از سه بار نتوانم.
قاضی گفت مراحالی عجیب افتاده است هیچ دعوایی واقع نمی شود که چیزی از من نستانند.من آن دو بار رابه گردن می گیرم.


کلا مثبت ۱۸ کار میکرده :))

خاموش متعجب سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 21:16

چرا همه چیزای کمر به پایین را بایدتولید دنیای مدرن بدونیم؟ یعنی این نگرش به امور جنسی را بعضی از نظر دهندگان محترم چرا جدید میدونند اگر عبید در باره اش نوشته؟ و تکلیف هزار و یک شب چی میشه با شهرزادی که باید شهریار روان پریش جنسی را به راه راست هدایت کنه؟ اونکه قدیمی تره. و مگه نه اولین و قدیمی ترین شغل دنیا در کاوشهای باستانی یونان و رم همین کارکری جنسیه؟ و انکیدو را برای متمدن شدن و از دنیای حیوانی در اوردن به دختر وقف معبد مگه هدایت نمیکنند تا رستگار بشه؟! حالا زشتی و زیبایی و حلوا و زقنبوت و شراکت و غیره هم خودش بحث مفصلیه.

الا سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 19:15

حالا اگر فاکتورها یا اجزاء این مجموعه در بالانس نیایند ، اجزاء نامتناسب و ناهمگون ( ناخوشایند ) برجسته تر میشوند. حالا روابط جنسی غیر خوشایند هم به آن اضافه شود دیگر واویلا است. میخواهم این را بگویم:
روابط زناشویی مانند هر نوع رابطه دیگر چیزی مثل " جنگ قدرت " است. دو نیرو در مقابل یکدیگر. بالانس این نیرو در نهایت مهم است.
نتیجه: فقط یک فاکتور مثل : زشتی یا زیبایی ، پول ، سکس خوب و یا بد ، نمیتواند تعیین کننده یک رابطه باشد.

الا سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 19:04

به کامنت گذار زی:
البته یک رابطه فقط یک سطح و یک جنبه ندارد. یک مجموعه است. از ظاهر ( زشتی یا زیبایی) ، توافق فکری، مکمل یکدیگر بودن ( همدیگر را کامل کردن )، لذت بردن از کنار هم بودن و خلاصه یک بالانس و تعادل که هر دو باید تلاش کنند ، برقرار کنند.
بقیه دارد

فا سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 15:21

صرفا میتونم روشن شم :دی

زی سه‌شنبه 29 خرداد 1397 ساعت 11:06

اجازه هست با عنایت به تجربه زیسته حرفی مخالف اکثر خانمها بزنم؟
به عنوان زنی که روزی در جایگاه مرد داستان عبید بوده؟
با مردی بودم که زشت بود و رفتار جن سیش هم خلاف میلم ...هیچ خصوصیت مثبتش نتونست من رو به ادامه رابطه ترغیب کنه. البته فکر نکنم راه حل مرد قصه هم به مذاقم خوش بیاد.
حلوای شریکی دوست ندارم.

خلاصه داستان: وقتی رابطه جسمانی با کسی مطلوب نباشه شعور و غیره ذلکشم به دل نمیشینه. اصلا موندن با اون آدم ظلم به هردوتونه. شاید کسی پیدا شد که بیشتر از شما دوستش داشته باشه و ازش لذت هم ببره. هرکسی حق داره با کسی باشه که بخوادش.

محمدتقی دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 15:41

سلام. من هم جزء خواننده های نسبتا خاموشم ! (البته چندباری توی وبلاگتون نظر نوشتم) چون خواستید که نظر بدیم منم گفتم به خواسته شما عمل کنم.
بالاخره عبید زاکانی و هم نسلان ایشون در فضای فرهنگی حضور داشتن که با عرض پوزش نگاه به زنان بیشتر نگاهی مبتنی بر عدم اختیار، کالایی در دست مردان و مواردی شبیه به این بوده است. طبیعی است که در چنین فضای فکری چنین مطلبی هم قلمی شود. درحالیکه در فضای فعلی اصلا چنین مواردی برای ما قابل هضم نیست

ستاره دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 14:26

سلام
به نظر من این یک حکایت است و لایه بیرونی...منظور این که زبان عبید و شرایط زمانه را باید در نظر گرفت و تحلیل سکسییتی و فمنیستی جواب نمیده...یه حکایت طنزه با این مضمون carpe diem و لذت،لااقل من از این دید می بینم

بعد چندین و چند سال روشن شدم، ببین این عبید چه می کنه گیس طلای همیشه دوست داشتنی ما

آذردخت دوشنبه 28 خرداد 1397 ساعت 08:55 http://azardokht.blog.ir

تنها چیزی که ازش برداشت می‌کنم نگاه شدیدا سکسیستی هست به زن. اصلا نمی‌تونم به جنبه دیگه فکر کنم. غمگینم می‌کنه این نگاه.

بهزاد یکشنبه 27 خرداد 1397 ساعت 16:26

1. از این نظر سنجی ها بیشتر بزار
2. سیما، نکته بسیار جالبی گفته بود: زیبایی عادی میشه ولی زشتی هرگز
3. اگر حکایت اینجوری بود: زنی شوهری صاف و ساده و بی پول را طلاق داد و به همسری مرد پولدار فاسقی درآمد و الخ...نظر دوستان چه بود؟
4. یک وقتی، یک نفری، یک چیزی میگه که بیشتر از باب مسخرگی و مضحکه و ...ایناست تا گزاره ای از باب راه و رسم زندگی.

شیلا چهارشنبه 23 خرداد 1397 ساعت 12:29

نگاه ابزاری به زنش رو دوست نداشتم ، و کلا تشبیه خیلی بدی بود ، اما منم ترجیح می دم چیز بهتری داشته باشم حتی اگه شریکی باشه

Zari چهارشنبه 23 خرداد 1397 ساعت 01:27

خوب حرفی که عبید چند قرن پیش زده بنظرم خیلی جسورانه بوده، بی ادبی شاید نبوده چون شاید زن‌ها در مقام پایینی بوده‌اند اما جسورانه بوده که علنا گفته حلوای شریکی را ترحیح‌ میدهم، اما حقیقتش فکر میکنم‌الان و در حال حاضر در این زمینه تعداد زیادی از افراد جامعه اینجور فکر می‌کنند، یعنی آمار مردان و زنان متأهل که روابط خارج از رابطه ی رسمی زناشویی اشان دارند، بسیار است

افشین سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 23:35

به نظر من این حکایت چند جنبه دارد:
1) جنبه مردسالار ضد زن (مثلاً "که عقل ناقص شما...") که خوب هنوز خیلیها قبیح بودنش را درک نمی کنند، چه برسد به زمان عبید.
2)نفی لزوم محدود کردن برقراری ارتباط جنسی بین یک مرد و یک زن، که قبل از تحولات مربوط به روشهای پیش گیری از بارداری در میانه قرن بیستم قابل دفاع نبود، صرفاً به خاطر سرنوشت نامناسبی که می توانست در انتظار فرزندان ناخواسته باشد. به نظر من در دنیای امروز نیازی به این محدودیت نیست، اگر هر سه طرف رابطه (زن، شوهر، و شخص سوم) راضی باشند.
3)برتری دادن منافع همگانی در برابر منافع شخصی، و پرهیز از انحصار، که زیباست.

الا سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 17:43

گیسو جون اگر برایت امکان داره ، بعد از نظر سنجی در این وبلاگ و احتمالا جاهای دیگر ،ما را ازنتیجه نظریات در جریان بگذار یعنی:
1- درصد موافقان این حکایت 2- مخالفان این حکایت
و در پایان اگر دلت خواست نظر خودت را بگو. و باز هم اگر دلت خواست یک جمع بندی و نتیجه گیری ( شخصی ) بکن . شاید که ما نکته هایی جدید یاد بگیریم و یا قضیه را دوباره نگاه کنیم.

النا سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 15:17

خب هر کس با تجربه تر باشه توی کاری لابد اون کار رو با کیفیت حرفه ای تر انجام میده. ایشون یک مبتدی رو ول کرده رفته یک حرفه ای گرفته....... متاسفانه حرفش قابل درکه ولی به نظرم منظور از زیبا توانایی خود رو زیبا نشون دادن در اثر حرفه ای عمل کردنه. مثل کیم کارداشیان مثلا که اصلا زیبا نیست ولی تلقین کرده به دیگران که زیباست در اثر حرفه اش.

پرنده گولو سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 14:28

سلام
برداشت من نه به مستوری ربط داره نه به قحبگی.
به نظرم داره میگه جایی که دل خوش باشه زندگی خوش میشه. وقتی آدم بخاطر مردم کاری بکنه در حالی که عقیده اش چیز دیگه ای هست، اخرش به گه خوری می افته. حالا چه مست و چه مستور. زندگی یکباره و تکرار نمیشه

ماتیوس سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 14:21

گیسو جان لطفا نظر خودت رو هم بگو البته اگه اشکالی نداره ...
من تو زندگی فهمیدم اینقدر که شخصیت و منش واخلاق مهمه ، هیچی در کنارش اینقدر مهم نیست ...

الهام سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 12:31

به نظرم مرد حکایت ما, افکار و نگرش هایش کاملا جنسی بوده و همه چیزو از دریچه مسایل جنسی بررسی و انتخاب کرده

سیما سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 10:32

زیبایی همسر عادی میشه ولی زشتی هرگز!!
اینومن نمیگم روانشناسا میگن
بنظرم هرکی با همسرزشت زندگی میکنه ازسرناچاریه مجبوره ولی قلبا راضی نیس واگر مردباشه حتما یجادیگه ویجوردیگه جبران میکنه شک نکنید..ولی اگه خانوم باشه که بایدبسوزه وبسازه
شایدم این حکایت خواسته بگه حواستون موقع انتخاب جمع باشه که یه روز ی به حلوا خوری نیفتین

... سه‌شنبه 22 خرداد 1397 ساعت 07:36

سلام دوست نداشتم دلم از خوندنش گرفت

صبا دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 20:16 http://gharetanhaei.blog.ir

اینجا همه خانم هستند که نظر میدن؟

به نظرم باید از یه مرد این سوال رو پرسید که حاضره همچین کاری انجام بده و حلوای شریکی بخوره؟

عقل و فضیلت های انسانی تایید نمیکنه ولی روتین جامعه و توقعات و ایده آل های نسل جدید زیادی کاری به عقل و فضیلت های انسانی نداره و فقط حلوا اونم لحظه ای واسش مهمه.

گندم دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 11:58

با اینکه از یک مثال بد برای رساندن یک مفهوم کلی استفاده شده موافق نیستم .
حالا سطحی بگم : خوب از اول که بزور تو حلقت گه نکردن خودت رفتی خواستگاری گفتی به جهنم باباش پولداره یا به درک خودش کارمنده و حقوقش خوبه.

خاموش دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 11:47

سلام من با نظر دیاکو موافقم فکر میکنم زن زشتی که مال خودمه مثل هر چیزیه که تنهایی ازش بهره میبرم ولی لذت نمیبرم مثلا پول جمع میکنم برای روز مبادا هر کاری میکنم برای اینه که یک روزی قراره لذت ببرم درنتیجه حالا سودی برام نداره لذتی بهم نمیده ولی اگه همه کارام برای استفاده و راحتی الانم باشه خوب لذتش خیلی بیشتره معمولا کامیابی الان با دوست واشناست وانجام کارهای لذتبخشه پس الان کاری رو که دوست دارم بکنم بهتر از کاریه که دوست ندارم ولی بنا به مصلحت انجام میدم

تیلوتیلو دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 09:35

به نظر شخصی من این داستان قشنگ نبود هرچند حرف قابل گفتنی داشت ... میتونست از هر شئی دیگه ای بهره ببره که زن را خراب نکنه...

شیدا دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 07:52

راستی اینو نگفتم
به نظرم داستان قشنگی نبود
چون تو ادبیات بیشتر دنبال زیبایی و حال خوبم

شیدا دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 07:47

خیلی جالب بود چقدرم آقاهه واقع بین بوده:)))))))) خودشو گول نمیزده:))))))، ولی واقعا نمیدونم منظور از این حکایت چی هست؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! یعنی همین موضوع سطحیه که آدم برداشت می کنه!!!!!!! حالا این حکایت مرد و زن گرفتنه یعنی ما خانومها هم همیجوری فکر می کنیم؟؟؟؟ چون فا ح شگی به نظر من زن و مرد نداره و ......

خواننده خاموش دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 03:55

گیسو ، من با عبید زاکانی موافقم . حالا نه به این شوری که عبید میگه ولی زشتی عادی نمیشه از طرفی تصور میکنم تو این حکایت جای زن و مرد قصه عوض میشد ... راحت میتونم درک کنم . یه حدی از تناسب برای چهره ی هم مرد و هم زن نیاز هست . اکثر ادما متوسطند از نظر زیبایی ولی این طیف دوسر داره که یکی خیلی زیباست و یکی نه . و خیلی متاسفم که اینو میگم اما خب سخت میشه با زشتی خالص کنار اومد حالا از هر جنسیتی که میخواد باشه.

دایان دوشنبه 21 خرداد 1397 ساعت 00:03

سلام.من دارم فکر میکنم اگر همین حالا آقای عبید زاکانی نگم بگم آقای ایکس یک چنین جوکی برایم تعریف میکرد چه فکری درموردش میکردم...راستش با خودم می گفتم چقدر لوده و احمق هست.اینهمه مرد با زن زشت دارن زندگی می کنند و عشق و عاشقی دارن...این آدم از عشق هیچ نمی داند و زن برایش مثل غذا هست که می خورد و تمام می شود...ولی اول از همه لودگیش برایم روشن بود....حالا دوستان از زمان عبید گفته اند که چنین بوده و چنان اینهایش را کاری ندارم و فکر نمیکنم شما هم منظورتان تحلیل تاریخی و ادبی ماجرا بوده باشد.

دیاکو یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 23:52

1- حرف عبید زاکانی اینه که داشتن یه تیکه از "یه چیز خوب" بهتر از داشتن همه‌ی "یه چیز بد" هست. اینجا به جای زن زشت و زن زیبا، "پراید شخصی" و "بنز شریکی" بذارید. حکایت امروزی و مدرن می‌شه.
2- توی ادبیات کلاسیک ایران - به جز چند مورد استثنایی - از زن مثل یه کالای جذاب صحبت می‌شه که جنس خوبش رو سخت می‌شه به دست آورد. عبید هم توی اون جامعه زندگی کرده. جای لکسوس و پراید گفته زن زیبا و زشت.
3- توی کامنت‌ها دارن عبید رو جاج می‌کنن و این به خاطر تعصبی هست که روی ادبیات کلاسیک خودمون داریم. اگر خوب نگاه کنیم، نگاه حافظ به زن بهتر از نگاه عبید توی این حکایت نیست. فرهنگ اونا هیچ جایی توی جامعه مدرن نداره.
4- با معیار های امروزی، مدل زندگی زن فاحشه بسته به شرایط می‌تونه بی‌ایراد باشه. مدل زندگی مرد قصه هم پر از اشکال.
5- من یه خواننده خاموشم که سال‌هاست اینجا رو می‌خونه. کامنت گذاشتم چون از خاموشا خواستی روشن بشن ولی...
منم دوست دارم نظر خود گیس طلا رو در مورد این حکایت بدونم :)

روشن یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 23:51 http://Roshann.blogsky.com

سلام گیسو
خب طرف دوست داشته این طوری براش زیبایی مهم تر از همه چیز بوده.
ولی خب فکر نمیکنم افراد زیادی این طوری باشن که زیبایی ملاک اول باشه با علم این که طرف اهل خیانته

الا یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 23:41

نه داستان را دوست نداشتم. افتضاح و متحجرانه بود. نگاه یک مرد پررو بود که ظاهر زن برایش مهم است نه عقل و شعور او. و این مرد در زندگی ، چه چیزی را میخواهد با آن زن شریک شود؟
خلاصه اینکه داستان کهنه و مزخرفی بود، که هیچ ربطی به عصر مدرن و فلان وفیلان ندارد. به درد زمان عبید میخوره.

الا یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 23:25

اولین نکته ایی که بنظرم رسید( بدون تعمق یا فکر کردن ):
فقط ظاهر زیبا برای زندگی آقا کافی بوده ؟آنهم شریک با آدمهای دیگر!
والا فقط میتونم بگم بنظر من این داستان قابل بحث نیست. ضمنا اینهمه هی عبید زاکانی عبید زاکانی میگویند ، این بود عبید؟( خنگ بود عبید!)

جولیک یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 21:40 http://platelets.blog.ir

بهم برخورد.
:|

جودی یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 21:19

والا درک کامل مطلب و در نظر ﮔرفتن همه جوانب خیلی سخته یعنی من دانشش رو ندارمً
ولی نه ﮔه خوردن خوبه و نه شریک داشتن ولی اینکه زیبا نبودن رو به ﮔه تشبیه کنیم خیلی زشته
حکایت اون شتر و عیب نقاش میکنی هشدار
ولی اکه میکفت اخلاقش غیرقابل تحمل بوده باز یه ذره قابل قبول تر بود

beny20 یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 21:00 http://beny20.blogsky.com

خب این بستگی به باور های ما داره ،
بستگی داره قانون های ما چی بشه .....

من به شخصه زنم اگه بد اخلاق ترینم باشه ،
چون انتخاب خودم بوده ، کور میشم می سازم باهاش ..
ولی با اینکه کسی جز من تنش رو بخواد لمس کنه ،
اصلا نمی تونم اینو قبول کنم ، یعنی دیوونه میشم ..

نرگس یکشنبه 20 خرداد 1397 ساعت 19:59

هیچ وقت اینجوری به این مساله نگاه نکرده بودم. ولی حالا نه در این مورد در بقیه امور زندگی حلوا با بقیه خب خیلی بهتره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد