گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

خاطرات خوب هم که در کوله نیستند، قوت قدم و زور بازویتان هستند

همکلاسی های قدیم را بعد از بیست سال دور یکدیگر جمع کردم،  

بسیار تجربه شیرینی بود، خاطرات فراموش شده، خنده های قدیمی، داستانهای جدید، ازدواج ها، همسران، فرزندان...

  جمع بقدری سریع این فاصله بیست ساله را کات کرد که  دو سه سفر دسته جمعی هم به شهرهای همدیگر رفتیم

تا امروز یکی از آنها  نوشته ای پر از خشم و غم برایم فرستاد ، درباب جفایی که من به او کرده ام در آن سالهای دور

طبعا به شیوه سرخوش خودم اصلا آن ماجرا و بحث و دعوا را به یاد نمی آورم اما متوجه شدم که هیچ تعصبی هم به ان گیسوی بیست ساله ندارم و هیچ قصدی برای دفاع  از رفتارها و گفتارهایش ، بسیار احتمال می دهم که واقعا  دل کسی را شکسته و آزار داده باشد ، بیش از آن به خودم و اهدافم می اندیشیدم که دل نگران عواطف دیگران باشم

خودخواهی خاص  بیست سالگان

اما در کل این ماجرا بیشتر غمگین این دوست باز یافته هستم که چطور این  همه خشم و نفرت را این همه سال با خود آورده است، به سفری در طبیعتی زیبا بیندیشید که  مجبور باشید در طول  راهپیمایی بین گلها، کوله پشتی از فضولات را حمل کنید

چنان برایش همه ماجرا تازه و زخمش چنان خون ریز بود که نگرانش شدم

جان من با خودتان این کار را نکنید

هرخاطره دردناکی که هست از هر کسی:  دوست، والدین، معشوق ... 

داخل کوله که بگذاریش ، می گندد و  سرتاپایتان را به  لجن می کشد

در اولین اقامتگاه کوهستانی بسوزانیدشان و سبکبار سفر کنید


نظرات 5 + ارسال نظر
زری سه‌شنبه 18 اسفند 1394 ساعت 18:09

خب عزیزم اینکه باید رها کرد و به قول شما سوزوند، کاملا درسته و تقریبا بارها شنیده ایم. ولی اینکه این کار را چطور انجام بدهیم مهمه؟؟؟ خیلی وقتها ناتوانی امان از فراموش کردنه و سختتر اینکه خیلی وقتها فکر میکنیم رها کرده ایم ولی یه جایی یهو میفهمیم رها نکرده ایم بلکه با موذی گری خودش رو یه شکل دیگه تو ذهن و روانمون مخفی کرده:(

راههای زیادی دارد که باید پرسید ،من از مشاورم کمک می گیرم

ماه گل یکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت 17:22 http://yekboreshzendegi.blogsky.com

چه اشاره ی شیرینی ..ممنون بی اندازه

الا یکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت 12:37

آدمها در گذر زندگی و حوادث تغییر میکنند. یعنی طبیعی اش اینه . این که ، در سطح حسی دیگه قضایا رو نگاه میکنی. زوایای دیگه ای از زندگی رو میبینی. اگر کسی ، نفرت حمل کنه، ضررش به خودش میرسه. و اصلا نمیتونه در سطح و حس تازه ای قضایا رو نگاه کنه. در 50 سالگی داره با حس 10 سالگی قضایا رو قضاوت و داوری میکنه. بهترین کار همون ، تقویت سیستمی است ، که ببینی ، خب حالا چی؟. حس و نیازهای الان که مهمتره.تو که دیگه 10 ساله نیستی و نیازهای تو هم تغییر کرده. همونطور که تو از زندگی عبور کردی ، طرف مقابل هم عبور کرده.

شیدا یکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت 11:29

حرفتون عالی و فوق العاده است
همیشه باید این موضوع یادآوری بشه برای خودم که باید رهاش کنم و برم
بعضی وقتها فکر می کنم رها کردمشون
بعضی وقتها خیلی دم دستن
سوزوندنشون کار خوبیه راهشو به منم بگید

تیلوتیلو یکشنبه 16 اسفند 1394 ساعت 10:22 http://meslehichkass.blogsky.com/

کاملا موافقم
چه حرف خوبی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد