مرد جوانی در زد گفت اردکشون اومده داخل حیاط ما،داشتم دنبال اردک می گشتم یک پسره را به جای اردکه پیدا کردم که تا منو دید پا گذاشت به فرار
مرد جوان هم گذاشت دنبال پسر و منم از ترس خشکم زده وسط حیاط!
مرد جوان برگشت و معلوم شده پسره کارگرش بوده که فکر کرده خونه خالیه اومده دنبال اردک!
کلی عدرخواهی کرد و رفت و البته فهمید که رنگ به صورت من نیست
برگشتم داخل خونه و شروع کردم گریه کردن،من وقتی می ترسم یا عصبانی می شم عر می زنم، حالا هر دو باهم بود ، عصبانی از اینکه چطور به خودشون اجازه می دن از دیوار بیان بالا که
یکی از تو باغ صدام می زنه،رفتم که آدم بکشم ، دیدم مرد جوان با یک سبد توت فرنگی تو باغ همسایه ایستاده
و منو که پشت پنجره دید شروع کرد به عذرخواهی مجدد
و قسمت مضحک قضیه اینکه در حالی که می گفت ببخشید کارگرمون از دیوار اومده بالا، برای دادن توت فرنگی خودش هم از دیوار بالا اومده بود !!!
چرا به پلیس زنگ نزدی!؟؟
اینجور موارد خطرناک هستند! تجاوز، دزدی و یا ...
جامعه دست گل ما را ببین به کجا رسوندن!
وای چه بی شعور. نباید میبخشیدی. داد میزدی. عکس العمل نشون میدادی. اخه از تو بعیده منفعل رفتار کنی. تقصیر خودمونه که یه عده هنوز حریم شخصی رو نمیدونن چی هست.

باحال بود
حالا واقعا اردکی هم بود اصلا پیدا شد ؟
چرا گریه آخه ؟ من تو را میرم
نه اردک نبود
سخته. خیلی سخته با آدمهای اطراف زندگی کردن. ارتباط تو سرش بخوره. بدون ارتباط هم میشه زندگی کرد. اما در کنار هم زندگی کردن بدون مزاحمت برای همدیگه کار شاقی است. با ارزشها ،تربیت ، و فرهنگ متفاوت. به احنمال زیاد هر دو نفر بالا رونده دیوار ، اصلا و ابدا نمیدانند که اینکار حس تجاوز به حریم خصوصی به انسان میدهد. هر دو نفر معصوم بی گناه و نازنین هستند. اما خب که چی؟ من چکار کنم با این حس وحشتناکم. من به یک کلبه تنها در جنگل فکر میکنم (رویا). بدون انسان.