نشست روی زخم قلبم این پست.... مرسی گیسو جان که این همه نازک بین و با توجهی....
من هم عزیزی را که دیکه سالها و سالهاست در جمع خانواده نیست هنوز که هنوزه درباره اش با زمان حال حرف میزنم. این را دوست داره ...عادت داره این کار را بکنه ...هرگز نتونستم در موردش به عنوان یه خاطره گذشته حرف بزنم. هنوز سال که هیچ ...هر ماه...ماهگرد اون روز غم دنیا در دلمه و اشکم لب مشک... از دست دادن خیلی بده... بد از دست دادن از همه چی بدتره.... واقعا چقدر این ادمهای "شاد و پرگو" می تونند درد روی درد و بغض روی بغض داشته باشند... کاش اونهایی که هستند را بذاریم روی سرمون که گاهی همین لحظه هم دیره...
با دل خونین، لب خندان بیاور همچو جام
هعی!
برای رها خانم:
با فعل زمان حال موافقم. انگار ادامه دارن
نشست روی زخم قلبم این پست.... مرسی گیسو جان که این همه نازک بین و با توجهی....
من هم عزیزی را که دیکه سالها و سالهاست در جمع خانواده نیست هنوز که هنوزه درباره اش با زمان حال حرف میزنم. این را دوست داره ...عادت داره این کار را بکنه ...هرگز نتونستم در موردش به عنوان یه خاطره گذشته حرف بزنم. هنوز سال که هیچ ...هر ماه...ماهگرد اون روز غم دنیا در دلمه و اشکم لب مشک... از دست دادن خیلی بده... بد از دست دادن از همه چی بدتره.... واقعا چقدر این ادمهای "شاد و پرگو" می تونند درد روی درد و بغض روی بغض داشته باشند... کاش اونهایی که هستند را بذاریم روی سرمون که گاهی همین لحظه هم دیره...
غم انگیز ترین داستان کوتاه
:(((