گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گروتسگ

دخترک برای  دفاع عجله داشت، شوهرش  او را کتک می زد و با ادامه تحصیلش مخالفت می کرد،نمی خواست تمدید کند.  استاد راهنما و دانشکده همکاری کرده و جلسه اش زودتر از موعد برگزار  شد.

هنگام  دفاع در صفحه تقدیم پایان نامه اش نوشته بود: تقدیم به همسرم 

نظرات 11 + ارسال نظر
رهای کامنتها جمعه 7 اسفند 1394 ساعت 11:05

شادی
خوبه که حداقل یه روایت دیگه را دیدی....
البته کاش همه راستگو بودند و ادم هیچ وقت تجربه نمی کرد سوء استفاده چی ها را ...که اینجوری به شک نیفته در پس هر خاطره

شادی جمعه 7 اسفند 1394 ساعت 10:21

1با رهای کامنتها موافقم

پرژین چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 20:25

یاد یک ماجرا افتادم که تو افغانستان اتفاق افتاده(به نقل از تابناک)
شوهر زن به جرم قتل یک زن دیگه تو زندان بوده
زن میره ملاقات شوهر قانلش
شوهرش در اتاق ملاقات با طناب زنش رو خفه مى کنه

مژگان چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 13:02

چه دردناک. تا کی باید تحقیر زنان رواج داشته باشه.
من برخلاف دیگر دوستان فکر میکنم از ترس شوهرش اون متن تقدیم رو نوشته. شاید اگر نمینوشت بازهم کتک میخورد. شاید مجبور بوده. درد تحقیر خیلی سخته.

جودی چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 11:52 http://judi.blogfa.com

تقدیم کردن یه کار روتین هست که همه انتظار دارن به فک و فامیلت انجام بدی
شاید صرفا برای ابروداری انجام داده اکه نمینوشت میکفتن با همسرش مشکل داره شاید نمیخاسته مشکلاتش رو همه حدس بزنن و راجع بهش داستان سرایی کنن

سهیلا چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 09:54 http://nanehadi.blogsky.com

چی بگم.شاید میخواسته بگه سخت گیری های تو باعث رشدم شد.

منصوره چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 08:36

شاید آرزوش رو نوشته!... دلش میخواسته اینجوری می بود!
..قلبم به درد اومد.

mahee چهارشنبه 5 اسفند 1394 ساعت 08:11 http://gahnegar.blogsky.com

چقدررر گریه کردم.دلم مچاله شد!

رهای کامنتها سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 23:30

البته امیدوارم از ترفند زنانه رایج استفاده نکرده باشه...یه دانشجوی ایرانی داشتیم که اینقدر قبل جلسه دفاعش دروغ گفت که به خاطر شوهرش سقط کرده و خونریزی داشته و حالش بد شده رفته بیمارستان ولی پول بیمارستان را نداشتند خونه مونده و این همه چاخان...که استادهای سوئدی خون براش گریه کردند. کم مونده بود بگن بابا تو را خدا اصلا اون معرفی خودت را هم نمی خواد بگنی برو بیرون ما نمره ات را می دیم. در صورتی که ما هم خودش و هم شوهرش و دو تا توله لوس احمقی که داشت را کامل میشناختیم. تمام کارهای تزش را هم اون شوهره کرد چون خانوم زبانش خوب نبود زیاد!
یادم هست وقتی تهران بودیم این خانومهای متاهل همکار چه روزکاری از ما سیاه می کردند با دروغهایی که شوهرم کفته روز تعطیل شیفت واستی سیاهی و طلاقی و جی و چی..ادم م ی موند مگه میشه متخصص مملکت اصلا حتی اگر واقعیت باشه روش بشه بگه همچین اراجیفی را!!!
فقط به خاطر منفعت شخصی حاضر بودند فرهنک چندش مردسروری را بهش پر و بال و قدرت بدهند. البته امیدوارم راست نباشه در مورد این خانوم که بدبخت هست زنی که در این زمونه هم زور فیزیکی بالای سرشه!

سندباد سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 20:42

با نهایت ادب و احترام، شاید منظورش نشان دادن عدد 60 به همسر بوده! یعنی بیا! هرکار کردی آخرش دفاع کردم!
نوش جونش دفاع، ایشالله موفق باشه و عاقبت خوبی داشته باشه

نژاد سه‌شنبه 4 اسفند 1394 ساعت 19:56 http://www.tec-nejad.ir/trunking.html

و در آخر ما میمانیم و یک کاغذ سپید ...
به منم سر بزنید افتخاریست بزرگوار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد