گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

چهارشنبه سوری خود را چگونه گذراندید؟عکسها در اینستاگرام


 جلسه را پیچانده و از ساعت نه صبح تا دو بعد از ظهر، نه عدد درخت شیشه شور را به کمک بابایی در کوچه کاشته است، علفهای هرز را کنده، نخاله را در خانه متروک بغلی خالی کرده، با سنگهای رودخانه دور درختها دایره ای محافظ ایجاد کرده است و آب داده است 
مادرک برای درختها دعا کرده و تمامی همسایگان روستا هم کوچه و درختها را مورد بازدید و نظریات کارشناسی قرار داده اند 
 یک درخت بید مجنون فرفری را در حیاط کاشته و از ذوق مرده است 
چوبها انار و انگور باقی مانده از هرس را در  فرغون  گذاشته و با کمک تحقیق دانشجویان آتش زده است، دور آتش بومبا بومبا کرده و با فرغون در ژست ارابه ران آتش عکس گرفته و خودش را سوزانده است
حالا بالاخره با بوی دود به داخل آمده و دراز کشیده و به کری خواندن خواهرک و بابایی در تخته نرد و شعر های غلط غلوطی که مادرک  از دیوان حافظ گوشی اش می خواند گوش داده  و به هر دو می خندد و فکر می کند بودن در خانواده- البته به شکل متناوب و نه دائمی- چقدر خوب است 
نظرات 11 + ارسال نظر
شیرین جمعه 28 اسفند 1394 ساعت 15:45 http://www.ladolcevia.blogsky.com

متاسفم بابت برداشتی که کردید. دقیقا خلوت بودن بلاگ ها دلیل اینست که آنچه شما تصور می کنید دلیل نوشته من نیست. سعی کردم خصوصی برایتان ارسال کنم اما نه "تماس با من" فعال است و نه امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد. شاید هم هست و ایراد از گوگل کروم من است.
اینهم بر هیچکس پنهان نیست که ریش و قیچی دست مدیر بلاگ است و حذف تمام این صحبتها هم در اختیار شما.

شیرین جمعه 28 اسفند 1394 ساعت 11:12 http://www.ladolcevia.blogsky.com

عرض کردم استفاده از نرون مغزی، داشتنش را همه دارند!
در مورد گذاشتن لینک ... شما ترجیح می دهید آدم ها بی نام و نشان حرفشان را بزنند و بروند؟ البته سلیقه ها متفاوت است ولی من زمانی که بخش نظرات بلاگم فعال بود ترجیح می دادم کسانی که نظر می گذارند نشانه ای از خودشان بگذارند و بی هویت نمانند. حالا یا آدرس پست الکترونیک یا آدرس صفحه بلاگ. آدمیزاد است دیگر ... هر کس یک طور می پسندد.

بله من کاملا متوجه متلک شما هستم، ولی در یک وبلاگ قدیمی کامنت گذاشتن با مضمون بی مغز بودن صاحب وبلاگ و به همراه لینک وبلاگت ، کمکی به افزایش خوانندگانت نمی کند، حداقل تو بلاگ اسپات این کارو بکن، اینجا که خلوته

شیرین پنج‌شنبه 27 اسفند 1394 ساعت 22:48 http://www.ladolcevia.blogsky.com

سلام
نمی دانم دانشجو ها به چه روشی "تحقیق" کرده اند و به این نتیجه درخشان رسیده اند. واقعا راست است که فاتحه دانشگاه ها و دانشجوهای مام میهن خوانده است ... مخصوصا در موردی مثل این که فقط کمی تفکر و استدلال و کمی حافظه برای به یاد داشتن علوم دوره دبستان کافی ست! فقط کافی ست یادمان باشد نفت و سایر سوخت های فسیلی از چه چیز درست می شوند تا بفهمیم آنچه که حاصل از سوخت چوب و گاز و بنزین و گازوییل و ... است ماهیت یکسان دارد و فقط درصد بخار آب و انواع ترکیبات فرّار آروماتیک و آلیفاتیکشان با هم متفاوت است. از اینجا به بعدش کار شیمیست هاست ولی برای رسیدن به این نقطه فقط استفاده از نرون های مغز کافی ست.
پناه بر خدا ...!

حالا چرا لینک وبلاگت را در وبلاگ یک بی نرون گذاشتی

الا چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 19:10

لطفا یکی توضیح بده این جریان آتش زدن رو. تا اونجایی که من شنیدم کار اشتباهیه!. شاید هم خوب باشه و من نمیدونم. در واقع بهترین کار ، چوبهای به درد بخور رو میفروشند یا مجانی به جایی میدهند که ازش استفاده میکنند. و اگر چوبها استفاده نداشته باشه ، با دستگاههایی مثل رنده ، چوب رو پودر میکنند.

چهارشنبه سوری بود الا جان، در چهارشنبه سوری چوب آتش می زنند

لئونا چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 18:55

خب بالاخره این تحقیقات دانشجویی باید به یه دردی بخورند! شما استفاده بهینه کردی ازشون

ریحانه چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 15:05

گیسو جان ما هم یه باغ داریم و واقعا سوالم بود توی این فصل که باغ رو هرس و مرتب میکنیم، اون خس و خاشاک ها رو چه کنیم؟
احساس میکنم اگر آتیش بزنیم فقط آلودگی هوا درست کردیم در صورتی که میشه اینها رو کود کرد. اما کود کردنشون هم کار ما نیست.

وقتی نوشتید طبق تحقیق دانشجوها آتش زدید برام جالب شد علتش رو بدونم. ممنون میشم توضیح بدی. مرسی. بوس.

خب حقیقتش گمان نمی کنم دود چوب مانند دود اگزوز باشد، شیمیست ها باید جواب بدهند، برگها را خاک کنید خیلی خوبه است، پای خود درختها بسیار مفید است و ساده، کار خاصی نیست
من با شاخه ها ی خوشگل بر اساس این سایتهای دیزاین و دکواراسیون منزل، میز و چهارپایه و دکوری درست می کنم

جولیک چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 11:47 http://platelets.blog.ir

چقد تو زندگی به شما خوش میگذره اصن همه ش:دی به چند تا از آرزوهای گنده من رسیدین تا الان:دی

نه والا ، من روزهای سخت هم زیاد دارم، اما دلم نمی خواد ازشون اینجا حرف بزنم

منصوره چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 08:41

... به کمک تحقیق دانشجویان! :))))))

تیلوتیلو چهارشنبه 26 اسفند 1394 ساعت 08:39 http://meslehichkass.blogsky.com/

متناوب را خیلی با حال گفتی
عالی بود

الا سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 22:48

من هم با متناوب خیلی موافقم. ضمنا یاد اون خاطره حافظ خونی انسی خانم افتادم با پنجره های باز سالن. و اهالی آپارتمان مادرم که توی پارکینگ جمع شده بودند و گوش میدادند و نیت میکردند!

سندباد سه‌شنبه 25 اسفند 1394 ساعت 22:38

متناوب را خوب اومدی گیسو جان
با خوندنش هم کیف کردم.
دوقلوها دیگه نیستن؟ آتیش و بومبا بومبا ...؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد