فامیلش بود، همان جوانی که خودش را زیر ترن مترو انداخته بود، می گفت که :بهتر، می گفت :هم خودش راحت شد هم خانواده اش را خلاص کرد، می گفت: که دیوانه شده بود ، پرنده ای را از قفس رها کرده بود و به صاحب شاکی پرنده گفته بود خودم به جای او در قفس می مانم و برایت می خوانم
واقعا کی دیوونه است اون یا ...؟