کتاب میعاد در سپیده دم را خواندم( استاد جامعه شناسی داشتیم به نام آقابابا می گفت جنبه اونه که امشب کتاب می خونی، فردا درباره اش حرف نزنی)
داشتم می گفتم، نویسنده اش رومن گاری است، همون که کتاب شگفت انگیز خداحافظ گاری کوپر را نوشته، تو این کتاب خاطرات کودکی و نوجوانی و جوانی اش را نوشته و شرایط شکل گرفتن رمانهایش و البته حضور مادرش به عنوان مشوقی عجیب و متفاوت
دو چیز برایم حیرات انگیز بود، اولی مداومت و پشتکار رومن در نوشتن و شکست خوردن و باز هم نوشتن آن هم در فقر و بیماری و تنهایی و حتی در اشیانه هواپیماهای جنگی و در فاصله بین دو ماموریت
دومی جسارت و شهامت و توانایی مادرش در انجام کارهایی بی اندازه متفاوت و عجیب و دردناک ،فقط به دلیل عشق و اطمینان به اینکه پسرش نابغه است
عمیقا معتقدم که موفقیت اتفاقی نیست و قطعا پشتکار لازمه آن است اما مطمئنم که رومن گاری وجود نداشت اگر چنین مادری این همه سال و حتی پس از مرگش از او حمایت نمی کرد
سلام من همیشه وبلاگتونو میخونم.خیلی دوست دارم که از زندگی لذت میبری.ای ول.لطفا ادرس اینستا رو بگین تا از عکسای سفر هم مثل نوشته ها لذت ببرم مرسی
Gisoshirazi
منم خوندم اما هر چی فکر میکنم چیزی یادم نمیاد افاضه کلام کنم.
بابت جنبه تون تبریک میگم.
چه خوب شد که بی جنبه ای گیس طلا جون.چون فردا میرم و این کتابو میگیرم.من زندگینامه از زبان نویسنده رو خیلیییی دوست دارم
بی جنبه تر اونیکه سریع بگه اونم کتابو خونده و خیلی دوست داشته
مثل من
با نظر شما صد در صد موافقم در مورد حمایت خانواده و نزدیکان. و با نظرتان در مورد با پشتکار و لجاجت نویسنده شدن مخالفم . شانس هم بنظر اینجانب مهم است. و خلاصه: در زمان درست با آدم درست روبرو شدن هم مهم است( برای معروف شدن!) .
پ.ن . بابا مسافر چی شد؟ پیازها تو کیسه سبز شدن!
اخ، الان یاداوری می کنم