معمولا شش ماهی بین من و دانشجو طی می شود تا پایان نامه نوشته شود، مدت زمانی که گفتگوها در خانه من، دانشگاه، تلگرام، ایمیل و تلفن می گذرد باعث می شود که رابطه ای متفاوت از کلاس درس شکل گیرد، من از زندگی شخصیشان با خبر می شوم، از ازدواج ها و طلاق ها از دعواها و بیماری ها از شادی ها و غصه ها، روزهای دفاع که نزدیک می شوند این ارتباط هر روزه می شود ، اضطرابی که بالا می رود و تلاش من برای آرامش دادن و سرعت بخشیدن به روند کار
اصلا مهم نیست که پایان نامه سرانجام چیز به دردبخوری از کار در بیاید یا نه ،
وقتهای مثل امشب که دانشجو فایل نهایی را برایم می فرستد و شادمان می نویسد که :
تمام شد ، چه راه قشنگی بود
احساس می کنم که بیهوده نبودم ، نبودیم
سلام، خوش به حال دانشجوهای شما
ولی اینطور با من رفتار می کرد.

من فکر میکنم شما از معدود استادای فهیم جامعه هستین.
تمام دوران پایان نامه من به انتظار پشت دفتر استاد گذشت.نه تلفن جواب میداد نه ایمیل... حالا اینجا کسی منو نمیشناسه ریا نمیشه، من بهترین شاگرد دانشکده بودم
بدترین دوران زندگیم بود
متاسفم واقعا و فراوان دیدم
منم با استاد راهنمام رابطه خوبی داشتم
یادش بخیر
داشتم فکر میکردم بهشت جای دوری برای شما نخواهد بود و براحتی از پل عبور خواهید کرد. زندگی سخت هست ولی میشه با یک راههایی و بدست آوردن ساده دل دیگران و حتی فقط با زبان، آرامش را به زندگی همدیگر بیاریم. ای کاش این هم یک فرهنگ بشه تو کشورم. هوای همدیگه را داشته باشیم و یکم از "من" بیایم بیرون.....
سلام
اگر همه ی استاد راهنماها مهربون بودن،دنیا گلستان می شد
یک ماه تمام،در سه وعده به ایتادم سلام صبح بخیر،عصر بخیر و شب بخیر می گفتم،تا عنایت کرد و جواب داد
اخخخ،هفته دیگه این موقع دفاع کردم و تمام
گیس طلا جون کاش یه پشت هم بزاری راجب اینکه به عنوان یه استاد از دانشجوهای پایانامه دقیقا چه انتظارایی داری و چه رفتاری داشته باشن شما هم سر شوق میای و بیشتر کمکشون میکنی؟؟؟؟من الان دانشجوی پایانامم و خیلیییییی داره سخت میگذره
روز دفاع قشنگترین روز بود.
یادمه روزای اخر نخوابیده از سر پایان نامه بلند میشدم میومدم اداره بعد از اداره یک تا یک و نیم ساعت میخوابیدم بعد دورباره بیدار سر انبوهی از فرمول و کاغذ و چک کردن و ویرایش و.. دوباره نخوابیده اداره ...
روزی که دفاع کردم سبکبال جاده رو به سمت منزل طی کردم
اما خب بگما دو روز بعدش مریض شدم
ای تو روح استاد راهنمای من............... صلوات
وا .
گیس طلا جان تو اینستا فالو کردی من رو با آ دی feridmj ولی فکر کنم حوصله ات از من سر رفت چون من عکس خانواده و رویداد میگذاشتم بیشتر تا طبیعت!
استاد دانشگاه بودن خیلی خوبه وقتی فکر میکنی میتونی تئ تو زندگی کسی اینقدر موثر باشی و نگرشش رو تغییر مثبت بدی ولی متاسفانه برعکسس هم یه نظر زیاده.
دقیقا دارم این راه رو طی می کنم اما کاملا بر عکس آن چیزی که شما بیان می کنید. اینجا جنگ بر سر اینه که کی بیشتر پایان نامه گرفته و حساب اونی که با من پایان نامه نگرفته رو یه جوری تسویه کنیم و هزاران درد دیگر. اما میخ واستم ازت مشاوره بگیرم در خصوص نشانه شناسی و کتاب های مفید و یا کارهای تحقیقاتی که در این حوزه انجام شده در حیطه هنر و.. ایمیلم رو فرستادم خوشحال می شم بتونی راهنماییم کنی همشهری.
Gistela0@gmail.com به این ایمیل بفرست
چه خوب، چه زیبا...
دانشگاه ها جاهای بهتری بودند اگر تعداد بیشتری از اساتید مثل شما فکر میکردند گیسو جان.
استاد من باعث شد به این نتیجه برسم که تلاش برای تمام کردن پایان نامه ارشد فقط زندگی ام را به فنا میدهد. پس، از پایان نامه ای که تحقیقاتش و انجام پروژه اش تمام شده بود و شاید یک ماه وقت لازم داشت که به صورت مکتوب تحویل داده شود گذشتم و دفاع نکردم. هنوز هم خیلی خوشحالم. بعد از 5 سال و خصوصا دیدن عاقبت سایر دانشجوهاش (که خیلی داناتر و پرتلاش تر از من بودند) شدیدا راضی ام از تصمیمی که گرفتم و دفاعی که نکردم. اما حسرت داشتن استاد "فهیم" به دلم ماند.
خوبه که هستید گیسوجان. خیلی خوبه.
امان از استادای ما که فقط دق می دن مارو. تحویلمون نمی گیرن. نمی ذارن باهاشون تماس بگیریم. هیچ ایمیلی در کار نیست
فقط 5 دقیقه می ریم دم در اتاق؛ نسخه پرینت رو میدیم و میگن می خونم تا دو هفته دیگه. دو هفته دیگه 5 دقیقه قبل از دیدار یه نگاه بهش میندازن و یه سری ایرادات صوری می گیرن. دوباره میری تا یک ماه بعد.
چقدر پیگیرم که این بار واقعا استادی پیدا کنم که راهش قشنگ باشه
خوب بمونید
ممنون از همه چیزهای خوب که برامون می نویسین
خوب باشین و پر از خوبی
چه خوبی تو:)
و آخر سر این حس است که میماند و خاطره خوبش. یک راه پر از خاطره خوب و موندنی. پایان نامه؟ بهترینش هم فراموش میشه. خیلی کار خوبی میکنی.