تلویزیون نگاه نمی کنم در جریانید اما الان در اتاق انتظار آزمایشگاه این رسانه ( ناسزا ی مناسب پیدا نمی کنم) را می بینیم،
برنامه ای است با مجری بسیار زیبا که چهار دختر صورت سوخته را آورده درباره عواطف و احساسات شون سوال می کنه
کارگردان ( فحش مناسب را شما انتخاب کنید) نماهای نزدیک از مجری زیبا را کات می زند به صورت بهم ریخته آن دختران
حالا لباس مجری مشکلی، چادر دخترها مشکی
ازشون سوال می کنه: آیا شما به ازدواج فکر می کنید؟
بیشتر از ده ساله که تلویزیون ملی رو نگا نمیکنم .وگرنه اون تلویزیون با اون مجریای چندش و غیرقابل تحمل و برنامه های چرت و پرتش خیلی بیشتر از اینا جای حرص خوردن داره.حیف اون بودجه ای که صرف اینا میشه
دیدم چیزی ننوشتی . رفتم و نوشته های قبلیتو مرور کردم .
سال نود و یک . تا آخرین کلمات به هیچی جز روایت ماجرا فکر نمی کردم . آخر کار یهو بفکرم این جمله رسید صداقت نوشته هاش کمتر شده الان !
نمی دونم چرا و چه جوری این کلمه به ذهنم اومد !
با این حال گذر زمان رو میشه حس کرد گرچه اهمیتی نمیدم که اهمیت داره !
حقیقتش نفهمیدم، جریان چی بود؟
من هم به طور کاملا اتفاقی این برنامه رو دیدم و اون لحظه دقیقا همین چیزها به ذهنم رسید. من اصلا عادت به زدن حرفهای زشت ندارم ولی مدتی است که واقعا صبرم تموم شده و دیگه کنترلی بر زبانم در هنگام دیدن این حجم بالای نفهمی در کشورم ندارم. شاید وقت رفتن رسیده شاید تنها راه نجات فرار کردن باشه. شاید سکوت و تحمل دیگه بسه.
هیچوقت یادم نمیره! روزهای بعد از زلزله بم بود، گزارشگره از فردی که تو بیمارستان بستری بود و از زیر آوار بیرونش آورده بودند و تمام اعضای خانواده اش رو هم از دست داده بود، پرسید: "الان شما چه احساسی دارید؟"
فحش مثبت هیجده را به من بیخبر از دنیا بگویید چیست.
ببخشید خیلی تند نوشتم.
همیشه سعی میکنم خشن و تندرو نباشم و اگر بمب دوست ندارم واسه دشمنم هم آرزوی بمب نداشته باشم. اما واقعا اون صدا و سیمای... نیاز به انفجار داره! از صدتا دشمن واسه این مملکت بدتره. هیچ چیزی، مطلقا هیچ پدیده ای مثل یک رسانه (اونم از نوع با نفوذش) نمیتونه ریشه های یک مملکت رو از بیخ فاسد کنه و یا باعث تعالیش بشه.
ببخشید طولانی مینویسم. واقعا ناراحت میشم. واقعا غمگین و شرمسار میشم. احساس میکنم باید برم امثال اون مهمونا رو پیدا کنم ازشون عذرخواهی کنم واسه اینکه تو این موقعیت قرار گرفتن. واسه اینکه این جامعه که منم یکی از افرادشم شرایطی رو رقم زده که اون بنده خدا بره تو قاب تلویزیون و مورد چنین تجاوزی قرار بگیره. شاید بگیم خب خودش خواسته تو این برنامه باشه. من میگم چی باعث شده بخواد به این شکل معرفی بشه. عمری که تا الان سپری کرده، آسیبی که در معرضش بوده و خیلی عوامل دیگه...
وای وای وای گیسوجان که اول صبحی فشار خونم بد رفت بالا. من هم تلویزین نمیبینم و البته که حدس میزنم کدوم برنامه بوده و البته که فحش مثبت 18 واقعا کافی نیست که نیست که نیست...
با دیدن این برنامه ها و خوندن درباره شون، هر روز بیشتر ایمان میارم که این جماعت رسالتی جز نابودی اخلاق و انسانیت ندارن. نمیگم نابودی فرهنگ و ادب و ... که کار از اینها گذشته. این برنامه ها و امثال این مجری های خوش پوش و خوش سیما با اعتماد به نفس های کاذب و سر به فلک کشده که فکر میکنن معنای اجرای حرفه ای و صراحت بیان، وقاحته. در واقع فکر نمیکنن. خودشونم میدونن که کارشون و بیانشون وقیحه اما خوب میدونن که لمپن بودن جواب میده و خودشونو خوب گرون میفروشن و متاسفانه خریدار هم زیاده. واقعا به کلمه ای قوی تر از وقاحت نیاز دارم. چاشنی رذالت هم داشته باشه لطفا.
برنامه های تلویزیون رو نبینیم خیلی بهتره
چون مملو از پرخاش و بی ادبی و بی حرمتی و هزار تا جنبه منفی دیگه هست که نمونش همین برنامه ای هست که شما دیدید
فقط چطور بشه اصلاحش کرد رو دیگه نمیدونم
اونوقت بیا بگو غصه نخورید!!نه میشه غصه نخورد پس چه غلطی کنیم؟
ای تو روح کارگردان و مجری.
واقعا که منم فلسفه این کارا را درک نمیکنم
چقدر زشت...!! کار مجری و نویسنده و کارگردان زشت بوده.
منم میخواستم کانال بزنم سرچ شه یهو اومد رواین کانال،میخ شدم.اونجایی که میگفت هنوزم کابوسش رو میبینید.وای خدا انقد دلم گرفت خاموش کردم.همش تو ذهنم این بود اینا اگه نسوخته بودن الان چه شکلی بودن .مجری هم هی میکفت خب حرف بزنین
دارم فکر می کنم چی بگم به مجری که قشننننگ درخور و شایسته ش باشه رستگار دنیا و آخرت بشه!!!