اینکه همه می میریم خیلی خوب است، یک جوری حلال همه دغدغه هاست
اونی که اذیتت می کنه می میره
تویی که اذیت شدی می میری
چیزی که براش نگرانی بی اهمیت می شه
حتی درد فراق عشقی هم کم می شه چون جفتتون می میرید
بی پولی و قرض و قسط هم احمقانه می شه چون می میری و خونه و ماشینه بی فایده می شن
البته که باید برای این دو روز دنیا برنامه داشت و تلاش کرد و اهداف و موفقیت وفلان و بیسار
اما
واقعا خیلی خوبه که همه می میریم،
برای همین فقط باید حالشو ببریم، چون بالاخره می میریم
اینو پرینت میگیرم برای ده بار در روزی که فکر میکنم اگه این یکی حل بشه دیگه یه نفس راحت میکشم
منم دقیقا همین جوری فکر می کنم. اگه قرار بود نمیریم خیلی وحشتناک می شد یعنی اگه یه اشتباه مهم می کردی یا یه بلایی سرت می اومد دیگه هیچ وقت از دستش خلاص نمی شدی
ولی خیلی دلم می خواست یه چیزی مثل تناسخ تو زندگی بود بعد هم مثلا زندگی بعدیت می شد بهتر و پیشرفته ی زنگدگی فعلیت... هععیییی
گفتی نظر بی ربط ندید ولی من دلم میگیره وقتی می بینم حتی به مرگ هم فکر کردی
پایان همه راههاست
عااااالی بود
خیلی خندیدم
من بعد از خوندن کتاب همه میمیرند فهمیدم چقدر خوبه که آدم میمیره
دقیقا تو ذهنم اون کتاب بود
داشتم باغچه رو آب میدادم یک چیزی یادم افتاد:
این حرفها رو که زدم معنی اش این نیست حالا ما در زندگی همینطوری رفتار میکنیم. نه. اما تلاش میکنیم ( فعل ها بیخودی جمع است! ) در این مسیر خودمان را بیاندازیم و قانع کنیم که بیخیال باش. و عاقبت همه رفتنی هستیم.
در واقع مردن را گذاشتند برای همین منظور. یعنی در زندگانی سیال حرکت کنی و شنا کنان بگذری . هر چه دیدی و تجربه کردی جزیی از مشاهدات این جاده و راه باشد. خوشحال باشی که از این جاده میگذری . ماندنی نیستی. و بعد آخر جاده خب خداحافظ. ما تلاشمان را کردیم و سفرمان را انجام دادیم.دیگه نه طلبی هست و نه بدهی و اجباری.
آره، راه حلی نداره این یکی
باید خوشحال بود و آزار نداد، حتی هدفها و برنامه ها مون هم باید در همین راستا باشه به نظرم
اینطوری باشه که من کلا باید برم تو تختخوابم بخوابم تا بمیرم