برگه های امتحانی درس های مرتبط با فلسفه هنر را تصحیح می کنم و لذت میبرم از اینکه می بینم بچه ها ی هوشمند با چه مهارتی در دریای اندیشه ها شنا می کنند و همچنین لبخند می زنم به متقلبین عزیزی که سوار بر قایق های کاغذی در تلاش برای رسیدن به ساحل نجاتند
رها نرمافزار رو گوشیش وصل کرده که بهش می گه :
راه برو،
امروز اینقد راه رفتی،
امروز اصلا راه نرفتی،
یادته اون روز چقدر خوب راه رفتی؟
رها هم فحشش می ده و پاکش نکی کنه،
امروز رها رفت تشیع جنازه ، نرم افزار گفت چهار کیلومتر پیاده روی کردی
کلی تشویقش کردم و تعریف، می گه:
بله اما این موضوع یادم نمی ره که یک عنتر هایی روزی ده کیلومتر راه می رن!
در مدرسه به دوقلوها ١١٠ و موارد استفاده را آموزش دادند
وسط دعوای والدین با یکی ، دیگری رفته زنگ زده ١١٠ گفته : ما در اینجا مورد آزار و اذیت قرار می گیریم
...
که مادرشون رسیده به تلفن
دوقلوها دور روز پشت سر هم تو مدرسه حالشون بد شده، چون محل کار مادر و پدرشون دور بوده و هر بار بابایی رفته دنبالشون
انتظار می رفته که جناب سرهنگ از این بابت غر بزند اما مشاهده شده که محبت بین آنها و بابایی بیشتر شده
کاشف به عمل اومده و معلوم شده وقتی بابایی رفته دم کلاس ، معلمش گفته شما جناب سرهنگی؟ گفته بعله، معلمه گفته : خیلی دوست داشتم ببینمتون، این دو تا همیشه دارن در مورد شما حرف می زنن!قهرمان زندگیشون هستید.
دارم اگهی فروش خانه را نگاه می کنم، قیمت، طبقه، سن، تراس و وو همینجور دارم پایینتر می رم ببینم دیدم نوشته :
دنبال چی می گردی؟
اگه آسانسور داشت که اینقدر ارزون نذاشته بودم
،
،
،
و خنده دار اینکه
دنبال آسانسور بودم