میز کامپیوتری که شده بود میز آشپزخونه،
یه بوفه کوچولو که همیشه انگشت کوچیکه بهش گیر می کرد،
یه میز آرایش که پر از سوراخ سمبه های تزیینی بود که همیشه خاک توش می رفت و نمی شد پاکش کرد
، یه کتابخونه بزرگ که طبقاتش گود شده بود و رو اعصابم بود
همه را دادم یک خیریه برد
الان به جای خالیشون نگاه می کنم و حال خوشی دارم،
خلوت، فضا، جایی برای نفس کشیدن و احساس خوب اینکه دست کسی رسیده که دوستشون داره، لازمشون داره
اما بیشتر فکر می کنم چقدر بوفه با گوشه های تیز تو ذهنمون داریم که حوصله مون نمی شه دورشون بریزیم
دوستی نوشته بود چرا اصلا تو خونه هامون بوفه داریم! اولین بار بود بهش فکر میکردم!
بعد نوشته نرگس کلباسی رو خوندم که چرا اینقدر به وسایلتون وابسته هستین!
بعدتر خوندم راجع به اینکه محیط اطراف به شدت روی روحیات و نحوه گذران زمان تأثیر داره، و بهتره قبل از حساب کردن روی نیروی اراده عملا حذف محیطی بکنیم، مثلا تلویزیون به آنتن وصل نباشه، فقط باهاش فیلمهای منتخب خودمون رو ببینیم
حالا فکر میکنم چقدر وسایل اضافی انبار میکنیم، چقدر هزینه، وقت و فضا! فهمیدم هارمونی فکر و محیط مهمه، نمیشه بوفه پر از کریستال داشته باشی و هرروز گردگیری کنی، بعد بخوای روزی دو ساعت کتاب بخونی! فهمیدم تعادل بی مفهومترین کلمه ممکن هست، فقط هم بدرد سخنرانان انگیزشی میخوره!
لایک
نسل جدید منظورم زیر 30 ساله هاست اصلا و ابدا عادت به خواندن ندارند. من هم در تالارهای گفتگوی ایرانی متوجه شده ام شما هرچه می نویسی مخاطب سطحی ترین برداشت ممکن را کرده یا مشخص است به جز جمله اول به خودش زحمت خواندن نداده.
این مرض نخواندن از غلطهای املایی بی شمار این نسل پیداست. اگر چیزی مصور باشد شاید نگاهی بهش بندازند. اگر نه خیلی بعیده.
یه ساله دارم سعی میکنم یاد بگیرم ذهنم و مغزم رو ازاون بوفه ها با گوشه تیز یا میزهای بالا استفاده خالی کنم. امیدوارم 40-50درصد نتیجه بده لااقل
من زیاد دارم ولی نمی تونم بریزمش دور خیلی بزرگن!!!
چه خوب گفتین..
و مدااااام میخورن به انگشت کوچیکه دلمون واقعا...
به سرم زد منم اینکارو انجام بدم
ایول چه ایده خوبی
البته بهتره ادم بتونه جنس نو بده خیریه
خدایی ؟ من درباره خیریه نوشتم؟