گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

بدون شرح

دانشجو آمد و عذرخواهی که نتوانسته جلسه امروز را بیاید، عصبانی گفتم که اولین بار است او را می بینم، بدین معنی که تا به حال نیامده است، با حیرت گفت که فلانی است ، دانشجوی که از اولین جلسه بهمن ماه حاضر بوده است

آنچنان آن دختر زیبا  ، بیمار و لاغر شده بود که نشناخته بودمش علت را پرسیدم گفت که در حال طلاق گرفتن است و بعد تلوتلو خورد اما نیفتاد


قابل توجه اونایی که عقیده دارن این مردم عوض نمی شن

به رها می گم :وای چه لاله های قشنگی، اون وقت مردم ، بچه ها، نمی کنن اینارو؟

گفت :عزیزم گویا خیلی وقته از دهاتت بیرون نیومدی ، چون خیلی وقته فقط باش عکس می گیرن

،

،

،


و اینها ملک عذابند که خداوند قرار داده است برای دوستان دودره باز

رها منو پیچوند  رفته سفر،

 حالا زنگ زده با عذاب وجدان  و ابراز ندامت و اینا 

می گم :بی خیال بابا حالا خوش گذشت؟

 می گه : اره ولی یه خانمی بود تا سه  صبح  درباره خونه و ماشین و خرید هاش حرف زد  و نذاشت بخوابیم، 

بعد تا صبح با صندل ترق ترقی  راه رفت نذاشت بخوابیم ، 

بعد ساعت شش بیدارمون کرد  که من گشنمه و نذاشت بخوابیم

 آیا لازم است درباره نوع و شکل و اندازه نیش من در  هنگام شنیدن این جملات توضیح بدم؟

خدایا این دوستامو از ما نگیر


بیتا تو تلگرام احوالم را پرسید و منم چسناله کردم براش 

گفت : بذا یک کاری کنم احساس خوشبختی کنی !

بعد بدبیاری های تعطیلات عیدش را برام تعریف کرد که مجموعه ای بود از تصادف  های جاده ای و بیماری های عجیب و غریب  و  گم کردن مدارک  و خرد شدن گوشی عزیز و حتی کون معلق شدن وسط آشپزخانه  که یک ورش به غا رفت کلا

و  واقعا بعدش من شاد و شنگول رفتم حموم و آرایش  کردم و غذا درست کردم  و با بابایی خوردم و حالا با دمنوش گل سرخ نشستم رو صندلی و فکر می کنم چقدر من حالم خوبه ها

نشد دیگه

دوقل متفکر به خاله گفته:  حالا من نمی دونم تعطیلات تابستونی برم شمال یا تهران یا اتریش

خاله بهش گفته:  اگه بری اتریش که زبان خارجی باید بلد باشی

گفته : نه، مگه شمال که رفتیم  زبان  خارجی لازم شد؟