گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

حق الزحمه هارو کی می دن؟

دو همکار در استخری  در دوبی با یکدیگر روبرو می شوند و دستپاچه  ،سعی در عادی برخورد کردن، اولین سوالی که به ذهنشان می رسد را با هم در میان می گذارند

نظرات 10 + ارسال نظر
زری یکشنبه 24 آبان 1394 ساعت 15:30

اونوقت جنسیتشون چی بوده؟ هر دو خانم؟ هر دو آقا؟ یکی خانم یکی آقا؟

اخری

سلام دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 12:19

آخ که چه هوایی شده
انواع و اقسام پرندگان اهلی و وحشی (طوطی هم دیدم آخه) پس از نم بارون، توی محل ما غوغا به پا کرده اند.
می میرم واسه این هوا با ترنم آهنگ های جیمز لست و کلایدرمان و ... البته غوغای پرندگان!

سندباد دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 08:04

پس اینکه حق الزحمه و دستمزد رو دیر میدن یه حکمتی داره!
و ما نمی دانستیم!!

رهای کامنتها یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 12:15

وای از خنده مردم. خ جالبه این برخوردهای اتفاقی.
من هفته پیش توی هلند توی یه کنفرانس دوست صمیمی ِخواهرم را دیدم که توی تهران فلسفه اسلامی داره می خونه و برای ارایه رساله اش اومده بود. بعد من از گوشه چشم دیدم که اومدداخل سالن پذیرایی قبل کنفرانس شد و بعد همینطوری داشت چشم می چرخوند توی سالن. من را دید. سریع اطراف را نگاه کرد و رفت بیرون. جلسه صبح گنفرانس را نیومد. عصر اومد با روسری نصفه نیمه. من هم دیدم معذبه اصلا جلو نرفتم فرداش پیش اومد که اتفاقی توی یک صف پشت هم افتادیم. شروع کرد به حرف زدن و پرحرفی زیاد. که از استرسش بود. اخر سر هم دیگه گفت امیدوارم به کسی از حلقه دوستان ما نگی من را اینجا دیدی خیر سرم دارم فلسفه اسلامی می خونم فردا ظاهر و حجاب من را می کنند پیراهن عثمان. دلم سوخت که محقق اومده کنفرانس علمی اما چقدر مجبوره زیر پرس باشه برای هیچی

سمیه یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 12:12

سه بار خوندم تا دوزاریم افتاد یعنی چی خیلی با حاله ولی خدا نصیب نکنه بخصوص تو سیستم دولتی اوه اوه اوه

شیرین یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 12:00 http://www.ladolcevia.blogsky.com

متوجه نشدم چرا استخر رفتن باید دستپاچگی ایجاد کند؟! اگر توی گی لوکال های بارسلونا همدیگر را می دیدند باز یک توضیحی برایش می دیدم! یا بعضی خیابانها که پر از ترانس های برزیلی هستند و یا red light street های هلند و آلمان. استخر؟!!

زرافه خوش لباس یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 11:59

خیلی خوب بود

ریحانه یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 11:09

:))))))))))))))))
چقدرم بعدش هم حرص خوردن هم خندیدن :)))

سلام یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 09:57

چه تابوهایی واسه خودمون ساختیم! (ساختن؟)
در مقابل، شرم آورترین گناه انسانی (دروغ) صبح تا شب و در عیان رواج داره!

ساره یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 09:40

عجب !!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد