این روزها ، هر هفته ، حریصانه در دشت و کوه به دنبال پاییزم
و مطابق معمول همیشه مناظر شگفت انگیز پشت پیچها و در انتهای جاده ها هستند
دریاچه ای محاصره شده در بین درختان طلایی
جاده ای طوفان زده از رنگ قرمز و زرد
قبرستانی خوابیده در زیر کهن ترین درختانی که دیده ام
،
انچه که در مورد پاییز شتابزده ام می کند همان شتابزده گی اوست
مهلت به دیدار نمی دهد ،تنها باید یک استکان چایی در محضرش بخوری و غمگین و به امید دیدار سال بعد بروی
میزبان زیباروی که مهربان است و صمیمی اما دلش اینجا نیست
دلش با ما نیست
ببین من خوابم میاد باید صبح زود بیدار شم دست از سرم وردار وسوسه خوندن
پاییز است...
برگها کفپوش خیابان میشوند
زیباترین رنگ آمیزی ومظلوم ترین فصل سال
اهل هرجاکه باشی،پائیزت با من یکی است
امروز شاید سرشار از خوشی های بزرگ نباشد
ولی سرشار از لذتهای کوچک است
کافیست چشمانتان را باز کنید و آنها را ببینید... :)
عنوانت دوست داشتنیه
پیش منم بیا؛ اگه خوشت اومد لینک کنیم، منکه میخوام ^_^
http://shixon. b l o g .ir
(فاصله های لینک رو بردار )
وای چرا انقدر سخته کامنت گذاشتن، از دست این بلاگ اسکای... :|
وای دیوونه شدم خخخخ
گیس طلا خانم با اجازه نکته ای را در مورد "بی گناهی" پاییز که ذکر کردید، اشاره می کنم. قضیه در گناهکار بودن یا نبودن کسی یا چیزی نیست. خانم شادی ممکن است جزو بی شمار افرادی باشند که از کوتاه شدن ساعات روشنایی روز رنج می برند. دلیلش هم کاملا علمی ست و بدون قصد لعن و نفرین کردن فصل خاصی و یا نیاز به رفع گناه و تقصیر.
در یک کشور اروپایی زمان دوچرخه سواری اطراف شهر، از روی یک پل معلق عبور کردم و ناگهان پاییز انبوه و رنگارنگی دیدم. همینطور که روی پل جلو میرفتم، زاویه ی دیدم متفاوت می شد و به ناچار گاهی توقف میکردم تا حظ کامل از زاویه ای جدید ببرم غافل از اینکه پل باریک است و من ترافیک ایجاد کرده ام.
فردای اونروز با دوربین به همون محل رفتم ولی جا تر بود و از بچه خبری نبود!
پ.ن/ متاسفانه در ایران، طبیعت دست نخورده ای در اطراف شهرها نمانده و فرد مجبوره برای حضور در این مناطق واقعا بار سفر ببنده!
انچه که در مورد پاییز شتابزده ام می کند همان شتابزده گی اوست
پاییز منو افسرده میکنه.اصلا به گریه میندازه.نمیدونم چرا همه میگن زیباست
بگرد دلیل اشکت را پیدا کن، چون طفلک پاییز تو این قضیه بی گناه
پس با این حساب تعریف پاییز با هنر یکیه !
ناباکوف : هنر عبارتست از زیبایی باضافه دریغ !
نه گیس طلا ؟
نشنیده بودم اما خوب بود
قلب:
همینطوری خوبه. کوتاه و دلپذیر. نه کشدار و آزار دهنده و حوصله سر بر. امان امان از این تابستانهای سمج و کشدار و کسل کننده. بعضی اوقات دلم میخواهد با چوب وچماق له و لورده اش کنم شاید که کمتر بماند. کاش تمامی زندگی مثل پاییز بود.