گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

مردم مهربان شده اند

مرد در جلوی عابربانک دستپاچه شماره حساب را وارد می کرد اما هر بار ناموفق بود، دختر جوان پشت سرش گفت: می خواهید برایتان بخوانم

مرد نفسی به راحتی کشید و بقیه صف در آرامش منتظر شدند تا کار آن دو تمام شود

زنی از گاری لبو و باقلی خرید، کمی جلوتر دختری عقب مانده ،در میان زباله ها به دنبال غذا می گشت، زن به خریدهایش نگاه کرد و لبو را انتخاب کرد و به دختر داد

در اتوبوس شلوغ دختر وارد شد، صندلی خالی نبود، دختری همسن خودش روی تک صندلی اش کنار کشید، دومی آمد کنارش نشست

زنی بچه به بغل در کوچه طولانی راه می رفت، زنی میانسال سوار بر تاکسی تلفنی بود، از راننده خواست که مادر و بچه را سوار کند

زن و شوهری با بسته های سنگین بالای پله های مترو بودند، چند پسر جوان شلوغ کنان پایین می رفتند، متوقف شدند و از آنان پرسیدند: کمک می خواهید؟

اینها را همه در همین ایران خودمان دیدم ، در همین یک ماه گذشته

نظرات 9 + ارسال نظر
zahra1994 یکشنبه 6 دی 1394 ساعت 20:03

یه چیزی رو میدونی گیسو
من از وقتی این پستت رو خوندم یکم با مردم مهربون تر شدم
هرروز که وارد اتوبوس میشم این پستت میاد توو ذهنم
حالا من کجام
مشهد
ببین تونستی یه حجم کم از یه نقطه دیگه کشورت رو تغییر بدی

آخ زهرا، عاشقتم

neda دوشنبه 23 آذر 1394 ساعت 08:56

بغضم گرفت ...چقدر شیرینه شاهد این لحظات باشی و یا خالقشون

رضا یکشنبه 22 آذر 1394 ساعت 09:00

سلام از خوانندگان خاموش و قدیمی وبلاگتان هستم ممنونم که این دیدگاه زیبایتان را نسبت به آدمهای پیرامونتان با این راحتی و دلنشینی بیان میکنید امروزم را ساختید همیشه شاد و سربلند باشید

اخ چه مزه می ده کامنت این قدیمی ها

mim.chista پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 15:08

من اناری را می کنم دانه

به دل می گویم

خوب بود این مردم

دانه های دلشان پیدا بود...

mi6 پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 11:49

وبلاگ "آدمهای خوب شهر" بود.

سندباد پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 11:00

اینم خوبه. به شرطی که دلقک بازی درنیارن بعضی وقتا! اما اینو توی فیسبوک دیده بودم. قبل ترش یه وبلاگ بود اتفاقای خوب اینطوری رو می نوشتن. خیلی جدی و واقعی!

الا پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 10:50

خیلی عالیه! اما کمی هم تاسف آوره. نه تنها در ایران ، همه جای دنیا. تاسف برای: یاد آوری خوبی کردن . آنهم اونقدر جزیی و بیزحمت!
میخوام اینو بگم: دائما باید راه بری و بگی: هی! تو آدمی! یادت نره!

سلام پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 10:19

آخ !
چی میشد یه آدم مهربون هم به من پیشنهاد می داد ظرفای مونده در طول هفته رو بشوره ؟
: (

سندباد پنج‌شنبه 19 آذر 1394 ساعت 07:54

چقدر آدم خوشحال میشه این اتفاقای کوچک ولی مهم و قشنگ رو می بینه گاهی. یا حتی خودش دخالت مستقیم داشته باشه ... حتی اگه کمک گیرنده باشه! خیلی ذوق داره
*مثلاً یه وبلاگ یا کانال تلگرام هم بزنن هرکی هرچی دید یادداشت کنه پررررررررررررر بشه این چیزا ... حس خوب بیشتر بشه. مثل اون وبلاگه .. اسمش یادم رفت!!

از افرییندگان خوشی های کوچک تشکر می کنیم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد