گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

اول از خودتان بپرسید، آیا اپیدمی حسادت به شما هم سرایت کرده است؟


عادت دارم که موفقیت های دیگران را با دیگران در میان می گذارم، 

به تازگی جملاتی که بعد از پایان سخنم می شنوم حیرتزده ام کرده است:

- خبر داری علی فیلمش جشنواره پذیرفته شده؟-   فیلماش اشغالن! 

- دانشجوها از دکتر تعریف می کنن، گویا استاد خوبیه؟ - از بس بیسوادن ،فرق استاد خوبو از بد تشخیص نمی دن!

- چقدر تو مهمونی  مریم خوش هیکل شده بود؟ - اون لاغر هم بشه تیپش ضایع است در هر صورت!

- افسانه مقاله اش پذیرفته شده کانادا داره می ره واسه ارائه- عمرا خودش نوشته باشه !

یا فورا خودشان را در آن موقعیت می گذارند و دلایل موفقیت را عامل دیگری می دانند به جز توان خود فرد:

- منم اگه بابای پولدار

- منم اگه شوهرم مدیر

- منم اگه پررو بودم

- منم اگه قیافه اونو داشتم

شما هم یک امتحانی بکنید و آماری به من بدهید، حتی شده در تلگرام از موفقیت دوست مشترکی با دیگری سخن بگویید.


نظرات 10 + ارسال نظر
سندباد یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 18:28

حتی اگر با کمک بیرونی و خانواده و موقعیت فلان و بهمان هم پیشرفت کنن خیلی خوبه. موقعیتشونو تلف نکردن. بعضیام هستن همه چی دارن ولی حیف و میلش می کنن
خیلی از کسایی که همه ش دنبال اینن فلانی چی بوده چی شده، موقعیتای خودشونو از دست میدن.
دیدم اونایی که اهل تلاشن از موفقیت و بالارفتنای دیگران ناراحت نمی شن. ولی بعضیام بودن خودشون به ظاهر خیلی احوالشون خوبه دستشون پره، باز هم از این حرفای منفی برای بقیه می زنن. دقت کردم دیدم از شرایط خودشون ناراضین حتی شده خودشون به رو نیارن یا حتی تر، ندونن!

سروین یکشنبه 20 تیر 1395 ساعت 04:03

من هم فکر میکنم اپیدمی شده. مثل عملهای زیبایی، مثل آرایش های یک شکل دخترها و حتی استفاده از کلمات مشترک و عکس العمل های مشترک. کلا تو ایران کپی پیست خیلی زیاده و حتی خلاقیت تو انجام همان کار وجود نداره. همه با هم به سمت یک چیزی در یک زمان هجوم میبرن که بیشتر بخاطر چشم و هم چشمی هست.
این برخورد منفی هم به صورت بیان حسادت درونی هست و فکر میکنند اگر اپیدمی بشه زشت بودنش کمرنگ میشه. بلی قبول دارم خیلی ها با امکانات خانواده و .... پله های ترقی را بالا رفتن و اصطلاحا خوش شانس بودن ولی ما فقط یک نمای بیرونی را میبینیم و همه چیز را نمیدونیم ولی کم هم نبودن و نیستن با تلاشهای زیادی که کردن دیر یا زود موفق شدن. در این شکی ندارم. پس اگر ما این عکس العمل را نشان میدیم که نشان از حسادته بهتره یک تکانی به خودمان بدیم تا اوضاعمون بهتر بشه (یک زمانی باید مسیر اصلی را تغییر بدیم) ....

mim.chista شنبه 19 تیر 1395 ساعت 22:33

گیس طلای عزیز
کتاب بازیهای اریک برن رو بخون !

بعضیا با کسایی که باهات میان سفر هم حسودیشون میشه !

چیستا اولین بار که چاپش شد خوندم، بیست سال پیش بود به گمانم و هنوز تازه است ...

بنفشه شنبه 19 تیر 1395 ساعت 21:16

موافقم، خیلی جو بدی شده
به نظرم به دلیل اجرا نشدن قانون و ضابطه در جامعه مردم بدبین و البته تن پرور و ترسو شدن، دیگه به جای تلاش کردن برای ساختن دنبال بهانه ان برای فرار از مسئولیت اونچه هستن و اونچه انجام میدن، به هر حال اگه من تمام داشته های دیگران رو ناشی از هرچیز جز توانمندی اونها بدونم هستند دیگرانی که درباره ی داشته های من هم چنین قضاوتی بکنن... من همیشه سعی می کنم بر اساس برنامه ی خودم پیش برم و هر وقت مچ خودم رو موقع حسودی کردن میگیرم سعی می کنم عقده ای که باعث همچین حسی شده رو پیدا کنم و حلش کنم، سخته، خیلی سخت تر از برچسب زدن به دیگرانه اما باعث میشه زندگیم شاد و با کیفیت باشه
باید مسئولیت چیزی که هستیم و چیزهایی که نیستیم رو بپذیریم، اینا همه اش نتیجه ی انتخابهامونه به نظر من

الا شنبه 19 تیر 1395 ساعت 19:54

یادم رفت اینو بگم:
چیزی بنام توانایی محض و خالص فرد وجود ندارد. مجموعه شانس ها و موقعیتها و توانایی فرد عامل مهمی است. چه کسی میدونه که بچه های کار ، همین بچه هایی که سر سطل آشغال ، چیز میز میجورن ، نابغه ریاضی نباشن؟
پس نتیجه میگیریم: تا حدی حق با آنهایی است که موفقیت فرد را نتیجه عامل بیرونی میدون. بقول یکی از این داف مافهای هالیوودی: مهم نیست چیکار کردی که معروف شدی، بگو ببینم دستهای کی تو رو این بالاها کشوند.

الا شنبه 19 تیر 1395 ساعت 15:32

تو هلند یک داکامنت ساز معروفی بود که هی میرفت از بدبختی ها و مشکلات مردم داکامنت میساخت. آخرش یک داکامنت از زنی ساخت که قبول نکرده بود از زندگیش داکامنت بسازن. و دلیل زن این بود: تو داکامنت میسازی معروف میشی، من چی؟ با نکبت و بدبختی به زندگیم باید ادامه بدم. و در پایان: خب ببخشد که اینقدر روده درازی کردم.

الا شنبه 19 تیر 1395 ساعت 15:21

راه حل من برای فرار از هر دو طرف یعنی زمان تلف کردن با پزهای دیگران ( که خب به درد من نمیخوره که ) و عکس العمل های حسودانه یا منفی اینست: اصلا توی جمعی شرکت نمیکنم که محتوایش این باشه. و اگر تصادف گیر کردم با این آدمها، سعی کرده ام چیزهای به درد خورش رو بردارم و آشغالهاشو ( از نظر خودم آشغال ) نشنوم.
مثل اینکه دست آخر من حق رو دادم به اونایی که عکس العمل منفی دارن!
بابا ،جان مادرتان اینقدر پز نیاین. دنیا اینقدر بهشت برین و زیبا و جای کسب موفقیت پشت موفقیت نیست! اگر هم تو موفقی خب نوش جانت. اما یه ذره هم دست ما رو بگیر که از تو بدبختی در بیاییم.ادامه دارد

الا شنبه 19 تیر 1395 ساعت 15:09

میخوام اینو بگم:
اگه عکس العمل بی کیفیت و شکل حسادت داره ، محتوای صحبت هم چرته و وقت تلف کن و تکراری و از صبح تا شب فکرش رو بکن آدم با هر کس روبرو میشه ، حرفها دقیقا کپی شده تکرار میشه.
بقیه در کامنت بعد

الا شنبه 19 تیر 1395 ساعت 15:03

گیسو جون این قضیه دلایل متفاوت میتونه داشته باشه. فاکتورهای درونی و بیرونی( نوع روابط حاکم در جامعه). صحبت در این مورد مفصله. دلایل لزوما همگی منفی نیستند. از دلایل بیرونی خیلی خلاصه میتونم بگم:
1- دور همی هایی که فقط و فقط از موفقیت هایشان صحبت میکنند. ( نیمی از آنها غلو یا فانتزی است)
2- ماسک های " آه من چقدر خوشبختم".
3- پایین بودن کیفیت و تکراری بودن " پزها " و تعریف ها.
خلاصه اینکه اگه تو اینقدر خوشبختی چرا هی میری اینور و اونور تعریف میکنی؟
کامنت ادامه دارد

تیلوتیلو شنبه 19 تیر 1395 ساعت 11:42 http://meslehichkass.blogsky.com/


من فقط در عاشقی حسودم
تحمل ندارم اقای دکتر به کسی نگاه کنه
از حسودی میمیرم
در بقیه موارد کلا سیب زمینی تشریف دارم

بی خیال بابا
اینطوری که سیگنال واسه دکتر می فرستی که من در حد و اندازه تو نیستم و ممکنه از دستت بدم
اون باید نگران باشه نه تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد