دوستم تنگی نفس داره، رفته واتیکان و تو راهروی باریک و معروف گنبد سن پیترو تو اون شلوغی دچار حمله آسم شده
واون وقت کلی با خودش حرف زده و تمرکز کرده تا تونسته تحمل کنه و خودشو به زیر گنبد برسونه،
حالا داشت تعریف می کرد که به خودم گفتم:
اصلا نگران نباش مردی هم مردی، تو واتیکان و سن پیترو بمیری بهتر از اینکه که تو چهار راه تازه آباد ده کوره ات بمیری
حالا دور از جون ایشون و همه! اما دست کم احساس خوبی داره آدم! اون همه کشیش گوگولی مگولی م هستن روح آدمو تقدیس می کنن لابد. کلی ملکوتی پلکوتی میشه!!