دیشب در زمین پینت بال با چند دختر زیبا و خوش قدو بالای به قول شما دهه هفتادی روبرو شدم که رفتارشان مدام حیرتزده ام می کرد.
واژه ای که می توانم با آن توصیفشان کنم: "ناتوانی "است
همه کسانی که در زمین بودند ، تجربه اولشان بود اما اینها یک جور اصرار به نابلدی داشتند، رفتارهای به شرح زیر علت حیرت من است:
عدم توانایی در ورود به رختکن: می گفت من از این اتاق می ترسم!!! از رختکن؟!!!
عدم توانایی در پوشیدن لباس، کفش، کلاه زیر، کلاه رو، دستکش و جلیقه
یعنی هر کدام از اینها جداگانه داستان داشت ، شبیه کلاس اولی ها و یا کندذهن ها
عدم توانایی در کار با تفنک، توجه کنید که این تفنگ فقط یک بخش بسیار پیچیده دارد: فشار دادن ماشه!
عدم توانایی در شنیدن و درک توضیحات متصدی، یعنی پسرک روانش بر باد رفت تا بتواند یک بازی ساده را به آنان آموزش دهد
و عجیبتر از همه یکی از دخترها بود که با آن لباس و کلاه اصرار داشت برود سیگار بخرد، اینقدر اورژانسی که آخر یکی از پسرها وسط بازی رفت برایش سیگار آورد که اون با آن قیافه بیرون نرود و دختر تقریبا تا آخر بازی یک جا نشسته بود و سیگار می کشید
عدم توانایی در محاسبه هزینه هرکس برای لباس و توپ و غیره
حالا بازی تموم شده همه نشانه های ناتوانی را در پیدا کردن آدرس برای خروج از پارک را نشان می دهند
و حالا گروه رها و دوستان پرهیجان از دویدن و تیراندازی و کمین و کرکری خواندن ها و رجز های پیروزی در حال شمارش افرادی که کشته اند با لکه های رنگ بر سرتاپا
همچین بدشان نمی آمد اگر برخی از گلوله ها واقعی بودند
تبصره: خب اگر مردانی هستند که عقیده این بی دست و پایی زنان آنها را جذابتر می کند و حس حمایت مردانه را در آنان ایجاد می کند، نوش جانشان به پای هم پیرشوند
من در غصه آن کودکی هستم که قرار است این چنین زو هایی آنان را پرورش دهند و تربیت کنند و رشد دهند!
این تاترها مخصوص دهه 70 نیست. بلای دهه 60 و 50 یی ها هم هست
داریم به کجا میریم واقعا :(
من شش هفت سال پیش کلاسهای زایمان درآب رو میرفتم برای زایمان فیزیولوژیک. خانم ماما حرف باحالی زد گفت انگار ابراز ناتوانی باکلاسی شده! میگفت همچین زنها افتخار میکنن و باکلاس میگن ما نمی تونیم زایمان طبیعی کنیم که انگار بزرگترین مدال دنیا رو میخوان بهشون بدهند. ما همیشه در حال اثبات این بودیم که زن بودن مانعمون نیست اینها دیگه از اینور بوم افتادن البته روش ما هم سالم نبودا
نکته جالبش برای من اینه که انقدر به چلفتی بودن خودشون مفتخرن!
دهه هشتادیا خیلی بهتر تربیت شدن هر چند اونا هم بعضیهاشون گودزیلان. ولی دهه هفتادیا رو انگار از ابتدای خلقتشون پدر و مادرها به جاشون فکر کردن و کار انجام دادن و بردن و آوردن، نگذاشتن آب توی دلشون تکون بخوره اینجوری شدن. طفلکیا.
یا ابرفرض :)
مگه شما دهه ی چندی / آیا میدانستید فرق دهه ها تعداد
دفعاتیه که فرد به دور خورشید می چرخه ؟؟!!
من دهه پنجاهی هستم
در جواب جمله آخر: وافعا!
بازم ماشالله به صبرتون که در میان این چنین آدمیانی آن هم یکجا دووم آوردید.
هر سال دریغ از پارسال، قدیمها یادمه دانشگاه جای بحث و گفتگو و روشن فکری بود الان کمتر. دخترها برای خودشان ابهتی داشتن الان کمتر. ما در ایران یک گروه کوه نوردی داشتیم و غالبا دختران سرسخت شده بودند البته بارهای اول ادا و ناز داشتند بعد دیدند خیلی جای این حرفها نیست و در مسیرهای جدی باید حواسشان را جمع کنند یا نیامدند یا یادگرفتند که همراه بقیه باشند. به این دختران هم کسی یاد نداده که باید چطور رفتار کنند و خنگ بازی و بزک کردن را جزو افتخارات خود میدانند البته بماند که پسرها هم بی دست و پا شده اند کمتر اهل فکر و منطق هستند و انگار این جماعت دختر و پسر چیزی به جز جاذبه جنسی برای عرضه کردن ندارند که آن هم گذراست. کمتر میتوان مردانی را پیدا کرد که به عنوان شریک زندگی و همراه در کنار آنها بود برای همین بسیاری از دختران مقتدر ترجیح میدهند که مجرد بمانند تا فردی بی دست و پا و پرمدعا را در کنار خود تحمل کنند. با این روند خیلی به آینده ایران و نسل هاب بعد امیدوار نیستم. البته در کنار این بی دست و پایی نسل جدید و دل مشغولی به موضوعات سطحی و جنسی و شکست عشقی و خودنمایی در شبکه های اجتماعی و .... گروهی از بزرگان بسیار خوب از آب گل آلود ماهی میگیرند و سکان دار شده اند. سرمایه ملی را به جیب زده و برای خود کاخ ها و گرین کارت ها و.... دست و پا میکنند
وای که چقدر اینجور دخترها حالم رو بهم میزنن. دردناکترش وقتیه که برای آدمهایی مثل شما و رها خانم نسخه جذابیت زنانه میپیچن!
مردا تستسرون خونش که میره بالا فقط به حذابیت جنسی زن فکر میکنن نه به هوش و زیرکی زن.
سلامی به شیرینی دلتون من بهتون سر زدم اگه تونستین پیش منم بیاین خوشحال میشم از حضورتون
61658
بله، انگار خنگ بودن براشون بخشی جذاب از زنانگی تعریف شده!!!!!!!!
پ.ن: اینجاست که وجود کیمیا علیزاده و امثال اون می تونه نقطه امیدی باشه برای دخترکانی که خنگ بودن رو نمی پذیرن
تا وسطهاش که خوندم، همه ش فکر می کردم نکنه چیزی زده باشن!
یعنی خب گفتن مردا از فلان و بهمان خوششون میاد... ولی تا این حد دیگه؟ جالبه تو همه چی بی دست و پان ولی تو گند زدن و بچه دار شدن هزارپان!!