یک بیماری خودشیفتگی دانشجویانم را اسیر کرده است
دنیا حول محور خودشان می چرخد، دور محور این "ش" مالکیت
و هرچیزی مرتبط با این "ش" قابل ارزش و مهم و بهترین است و بقیه بی اهمیت
خودش : من کلا...
خانواده اش: مامانم، بابام و ...
لوازمی که استفاده می کند : ریمل من، ماشین من...
ماه تولدش: ما فلان ماهی ها...
عادت های غذا خوردنش: پیتزام باید حتما...
بیماری هایش: اخه من آلرژی دارم
مواردی که مورد نفرتش است: من متنفرم از....
دوستانش هم فقط کسانی هستند که ستایشش می کنند : فالانی همیشه می گه تو...
دشمنانش هم که زیادند و دلیش هم این است که حتما به ایشان حسادت می کنند!
،
،
،
نمی دانم چه اتفاقی در دوران رشد این نسل اتفاق افتاده که تعدادشان اینقدر زیاد است، اما نگران چند سال بعد هستم که این پسرها و دخترها ، ازدواج می کنند و مادر و پدر می شوند و بچه های تولید می کنند چندش تر از خودشان و این چرخه همچنان بزرگتر می شود و دنیای بی رحمی را موجب می شود
البته این حرفیه که همیشه نسل قبلی ها به نسل بعدی ها می گن.ولی من فکر می کنم وقتی وارد دنیای واقعی بشن خودشونو پیدا می کنن.شاید این خاصیت جوونی باشه..مردم رو همون جوری که هستن باید دوست داشته باشیم.پشت این نقاب خوبی هایی دارن که به موقع خودشو نشون میده
درود
خواهر عزیز کاش قلم شما را داشتم تا ازین جماعت چیزها بنویسم ، چیزها بنویسم !!!
جمله ها رو که خوندم دیدم منم دچارش شدم، ای کاش خوب بشم :-(
چقدر شجاعی و خوش شانسی مه فهمیدی و تصمیم به تغییر داری
به دوست:
به نظر من : همه جا همین روند در جریان است. یک روند در کل دنیا و در همه ابعاد. یعنی: اقتصاد ، سیاست ، ارزشهای جامعه. و در نتیجه شکل گیری نوع دیگری از طبقه متوسط و سایر طبقات به تبع آن. به نتیجه انتخابات رهبران کشورها وتغییرات نگاه کنید. در همه جای دنیا طبقه متوسط ( بشکل قدیم) و خصوصیات خاصش در حال نابودی است.
من کاملا با شما موافقم و واقعا نگران بچه هاشون هستم به نظرم تا چند سال اینده شاهد یه جامعه بی رحم و بی عاطفه می شیم البته نمی دونم این فقط تو کشور ماست یا همه جای دنیا فراگیر شده؟!؟!
چون اگه اینطوری نباشیم ساده و املیم
آخه پدر و مادرهایی داشتن که آخرین نسل های پدرسالاری رو تجربه کردن
و برای اینکه بچه هاشون اذیت نشن فرزند سالاری افراطی را درست کردن
نتیجه اینکه هم خوبه و هم بده که انقد فک می کنن مهمن
دیدشون منفعت طلبه و منفعت طلبی باعث رشد میشه
ولی ما نسل قبلشون فکر پدر و مادر و رءیس و ارباب رجوع و آبرو و حرف مردم بودیم
به نظر من نسل جدید ( نه همه ) خودشان را نمیشناسند. اگر بشناسند آنوقت دنیا را و آدمها را بهتر میشناسند و بالاخره میفهمند که کلا آدمیزاد با این حرفها صاحب هویت نخواهد شد.
باز هم بنظر من: این نوع فرهنگ میتواند عوارض تربیت آنها باشد. یعنی نسل پدر مادرشان که به نوع دیگری گیج و بدون هویت ( شخصی ) بودند چنین نگرش و ارزشهایی را در خانه حاکم کردند. ( چقدر ور زدم! )
لایک! در واقع تعداد زیادی لایک!
یک خصلت دیگرشان هم عذابم میدهد گیسو جان. نداشتن اعتماد به نفس و خود کم بینی. اصلا انگار مخلوطی از سرخوردگی و خودشیفتگی هم زمان اند
که منجر شده به توهم/لزوم صاحب نظر بودن در همه چیز. مطرح کردن خودشان در همه جا. نمی فهممشان. چرا فکر میکنند حتما باید در زمینه هنر و سیاست و ادبیات و آشپزی ایتالیایی و طعم سوشی نظر بدهند/نظر داشته باشند؟
موافقم با نگرانیتان برای نسل بعدیشان. دارند می پوکند!
یه دکمه ی لایک برا پستت میزاشتی ما تمبلا مجبور نباشیم کامنت بزاریم.