گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

سن که رسید به پنجاه، فشار می یاد به چند جا

خیلی زود با پدیده ای به نام نوزاد و بچه داری آشنا شدم، ده سالم بود که صبح به صبح ماشین می اومد و  چهار نوزاد متعلق به خاله و دایی را خالی می کرد خونه ما و من و خواهرام ازشون نگهداری می کردیم، به همین دلیل من همه چیز را درباره کودک می دانم، قنداق کردن، شیر دادن، عوض کردن، شستن، ماساژ و ...

بچه ها هم در آغوش من آرام می گیرند و به خواب می روند، دوستانم با آرامش کودکانشان را نزد من می گذارند و تمام راههای سرگرم کردن بچه ها را بلدم و خاله انبوهی از این بچه ها هستم

و حالا سال به سال از کودکان دورتر می شوم، دیگر تولد یک نوزاد برایم شگفت انگیز نیست که حتی خبر حاملگی دوستانم را با بی حوصلگی می شنوم، تو مایه:  ای بابا تو که یکی داشتی، بس بود

آنهایی که در صفحات  مجازی عکس کودکشان را می گذارند و به قربانشان می روند ، از دایره دوستان خارج می کنم و با مادران هم درباره بچه هایشان هم صحبت نمی شوم  و از دوستان بچه دارم دوری می کنم، 

نمی دانم چطور قبلا این مادران و کودکان  همه دوست داشتنی تر بودند

ترجیح می دهم فکر کنم که من سنم بالا رفته و دیگر حوصله قدیم را ندارم، تا اینکه به این فکر کنم که این مادرانگی های غیر عادی  و وسواس گونه و این کودکان آویزان و لوس و نق نقو ، حالم را گرفته اند.

نظرات 11 + ارسال نظر
انسیه دوشنبه 22 آذر 1395 ساعت 08:39

سلام
من عاشق بچه ها بودم جوری که تو فامیل بهم میگفتن مامان شماره دو
از وقتی سرگرم ارشد و کار شدم احساس کردم که دیگه حوصله بچه ندارم.
حالا اگه از خواننده مشتاق وبلاگتون دوری نمیکنین باید بگم که یه پسر کوچولو اندازه گریپ فروت تو دلم دارم و هنوز نیومده عاشقشم جوری که فکر میکنم الان یه عاشق واقعی ام.تا حالا بخاطر شغلم چند بار به سقط تهدید شدم و خدا میکنه چه حالی میشدم

فریبا شنبه 20 آذر 1395 ساعت 22:19

مشکل حس مالکیت والدین. است در واقع این والدین می خوان خودشونو اثبات کنن وگرنه همچین هم عاشق بچه هاشون نیستن.احساس شماکاملا درسته دلیلش هم اینه وقتی یه بچه مستقل می بینی دوسش داری

بهزاد شنبه 20 آذر 1395 ساعت 10:39

نمیدانم با " مدارس طبیعت " آشنایی دارید یا نه؟...آقای وهاب زاده و همکارانشان...یکی از اهدافشان...همین کم کردن وابستگی بیمارگون والدین به فرزندان( که دلایل روانشناختی و جامعه شناختی آن را بهتر میدانید)و لوس و ننر و وابسته و پرتوقع بودن کودکان و نوجوانان است. همه کودکان مستقل و شاد و سرشار از " کودکی" را دوست دارند و از بچه لوس و ننر و کاریکاتوری از "بزرگترها" را دوست نمی دارند. ربطی هم به سن و سال ندارد....البته عنوان مطلبتون درست است....دوستی دارم که همیشه می گوید بعد از پنجاه سالگی اگر صبحب بلند شدی و دیدی جایت درد نمی کند بدان مُردی..

بانوی ماه مهر جمعه 19 آذر 1395 ساعت 23:46

خب من فکر میکنم دلیلش دقیقا همونی است که در آخر نوشتید و من طنز شما رو میشناسم، خودتون هم احتمالا همین فکر رو میکنید، ربطش بیشتر از اون که به سن باشه، به رفتارهای جامعه است!
راستش من یک پسر کوچیک دارم، گهگاه هم عکسی ازش توی صفحات مجازی میگذارم، و طبیعتا درباره میزان عشقم بهش نمیخوام حرف بزنم، اما من هم مثل شما حالم از این مادری ها (و جدیدن پدری ها) ی اغراق شده، ابراز عشق های حال بهم زن نسبت به بچه ها و مسابقه ی پایان ناپذیرِ "چه مادر خوب و کامل و بی عیب و نقصی هستم من!!" به هم میخوره.... منم خیلی از آدمها رو آنفالو میکنم چون حوصله ندارم صبح به صبح که اینستامو باز میکنم اولین پستش (بلا استثنا) عکس پرنسس کوچولوی مامی باشه که مثلا امروز اولین مرواریدش (دندونشون رو میفرمان!!) در اومده و فردا دقیقا هشت ماه و سه هفته و دو روزه که وارد زندگی پر از عشق مامی و ددی شده و اونام از خداوند بزرگ بسیار متشکرن که لیاقت این فرشته آسمانی رو داشتن و عشقشون هر روز محکمتر میشه!! اه!!
مردم ما کلا اگزجره ان! خلاصه که شما به گیرنده های خود دست نزنید، اشکال از یه جای دیگه است

شادی پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 21:20 http://sh@yahoo.com

خوب سوال اینجاس که چرا بچه ها لوس شدن و علت وسواسهای بیدلیل مادرا چیه؟؟؟من خودم یه دختر 1.5ساله دارم.ولی ااز خودم میپرسم چرا بچه های قدیم لوس نبودن؟مگه والدینشون چطوری فکر و رفتار میکردن.شاید چون قبلنا بچه دار شدن راحتتر بود.نبود؟الان بعد از یکی دوبار سقط و یک عالمه سونوگرافی امپول ادما بچه دار میشن.

زری پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 13:20

خخخخخ الان عنوان را دیدم هاهاها

زری پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 13:19

من تا خودم مادر نشده بودم هیچی در مورد بچه ها نمیدونستم و تقریبا حسی هم نداشتم اما بعد از اون عجیب عاشقشونم اما پیجهای این مدلی را فالو نمیکنم و .... نه دوست ندارم ذوب بشم توشون

سندباد پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 13:05

واقعنا! الآن یه طوری ن!

شبنم پنج‌شنبه 18 آذر 1395 ساعت 12:24

من 28 سالمه و یکسال هست که اینجوری شدم

بنفشه چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت 22:28

نمی تونم بی منطقی و نفهمی بزرگترهای امروز در برخورد با بچه ها رو تحمل کنم، بچه هایی که درست به دلیل این برخوردها روزبه روز خودخواه تر و غیرقابل تحمل تر میشن. نمی دونم این نوگلان نوشکفته بعدها چطور دوست، هم خانه یا همسر پیدا خواهند کرد!!!!!

x چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت 21:35 http://malakiti.blogsky.com

من تا پنج سال قبل از بچه ها بدم میومد
‌از پنج سال قبل به اینور یه جور عجیبی عاشق بچه ها شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد