همسایه داره از صبح، سقف را سوراخ می کنه، برای اینکه توالت فرنگی راه بندازه تو حمومش
منم برای دیوانه نشدن از سر و صدای بیل و کلنگ ،دارم فیلم مینیون ها نگاه می کنم و گیم بازی می کنم
دانشجوم خبرش را می دهد
احمقانه تر از این هم ممکن است؟
در بین ماجرای توالت فرنگی همسایه و مینیون های احمق ، یکی از سرطان بمیره، اونم این
آره
دقیقا منظورم همینه، به همین بی معنایی،
زنده باد زندگی، هنر زندگی کردن را یاد بگیریم مرگ خودش به موقعش میاد و سورپرایزمون میکنه. تا وقت هست زندگی کنیم....دم غنیمته....
صفا وبلاگ من و تنهایی...
www.mano-tanhae-va-omid.blogsky.com
www.sa4150.blogfa.com
سلام گیسو جون چند وقت بود که وبلاگ نخونده بودم الان نشستم تا بهمن رو خوندم و کلی لذت بردم . دمتون گرم .
عزیز دلی شومو
سلام چقدر عالی که هنوز اینجا مینویسی
صفا؟ کجا بودی؟
چقدر ناراحت کننده بود این خبر
سلام. خب توالت فرهنگی ببخشید فرنگی هم جزء نیازات بشری است.کمی تحمل بفرمایید و حوصله داشته باشید بزودی و عنقریب تمام می شود.خلاص می شوید.پلیز ویت
از اون کامنتا بود ها
خیلی خیلی ناراحت کننده س واقعاً حیفش! کاش لااقل با این بیماری نمی رفت کمی راحت تر بدون درد!
عاشق حالت چهره و نگاهشم تو عکسا
به شدت هم با عنوان موافقم
دنیا جای غریبی است. انگاری هیچ نظم یا جهت مثبت در قانونش نیست. و این بی نظمی در( طبیعت؟) یا دنیا یقه بهترین آدمها یا بهترین چیزها را میگیرد و سریع نابودشان میکند. حس آرامش میاید بعد از این بیعدالتی. چرا که انگاری جزو روند طبیعی حوادث دنیا شده از دست دادن همه چیزهای با ارزش.
اون چیزی رو به زندگی اضافه کرد، نبودنش دردناکه، امیدوارم نزدیکانش نبودنش رو تاب بیارن
پ.ن: سالها پیش ، وقتی نه موبایل بود و نه اینترنت یه دختر کوچیک شهرستانی که فقط پنج سال ازش کوچیکتر بود تو دفتر خاطراتش نوشته بود که مریم تونست پس منم می تونم.