پیغام وارده از طرف مامان دو قلوها:
خدا خفه ات نکنه خاله گیس طلا،عکست رو دیشب نشون دوقل دادم که ببین پاییز شمالو
بعد آقا صبح کله سحر توی تاریک روشنی اومده از خواب بیدارم کرده میگه : مامان ساکمون رو بستی؟
من هم گیج و ویج وسط تشک نشستم میگم: مامان برا چی؟
میگه: سه ماه دیگه عیده، میخواییم بریم شمال!
گذر زمان روی این دو تا تاثیری نداشته همچنان همون دوقل که بودن هستن
ای جاااااااانم!
خب عکسو که خود مامان جان نشون بچه دادن وسوسه رو بیدار کردن! دیگه چرا گله؟
عید بهانه س عاشق پاییزتون شدن!
عزیزدلم
عالین
عجول های قبل از ایشون همه سوء تفاهم بودن...
سلطان صبر مادر من بودم یک فیلیپینی نثارش میکردم چرا من و بیدار کردن