گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

ایرانیان غریب

با دسته های گل و هدیه های دانشجویانی که دفاع کرده بودند به سمت تاکسی رفتم، پسر بسیار جوانی با دیدن من و وسایلم، از نشستن بر روی صندلی جلو صرفنظر کرد و رفت پشت نشست، تشکر کردم و به  راه افتادیم، پولم ده هزارتومنی بود و راننده بداخلاق پول خرد نداشت، پسر کرایه مرا حساب کرد، گفت : ارزش حرف شنیدن از راننده را ندارد


یک گلدان کوچک کاکتوس بین هدیه هایم بود، آن را به پسر دادم و نگران که مبادا جلوی بقیه مسافران خجالت بکشد و رد کند

لبخند زد و قبولش کرد

گروتسگ

دخترک برای  دفاع عجله داشت، شوهرش  او را کتک می زد و با ادامه تحصیلش مخالفت می کرد،نمی خواست تمدید کند.  استاد راهنما و دانشکده همکاری کرده و جلسه اش زودتر از موعد برگزار  شد.

هنگام  دفاع در صفحه تقدیم پایان نامه اش نوشته بود: تقدیم به همسرم 

هنوز دست از شمردن بر نداشته بود

راننده سواری با دختر شاد  و  پرگو آشنا  از کار درآمد و مدت طولانی  احوال پدر و مادر و بقیه را پرسید و دختر با شادمانی و خوشرویی جوابش داد

راننده یاداوری کرد که خواهر مرحوم را هم چندباری سوار کرده و پرسید : چهار سال شد؟

دختر جواب داد: 

پنج سال و سه ماه  

اقا هرچی تو فیلم کمدی داغون ها می بینین بر اساس واقعیته ، فقط بد ساختنش

رها زده با سیگار مبل مامانه را یه کوچولو سوزونده، 

بعد اسفند دود کرده و ریخته رو مبل که صحنه جرم را دستکاری کنه، 

مبل سوراخ سوراخ شده 

اصلا ایشالا بیفتی تو همون دریا

می گه: دریایی از کمد در آثار این نقاش موج می زند

،

،

،

،

آقا الان من اصلا کاری به درست یا نادرست بودن حضور کمد در آثار اون نقاش بدبخت ندارم، الان فقط به استخوانهای مفهومی به نام مضاف و مضاف الیه فکر می کنم

آخه دریای از عشق ، دریای از ماتم، دریای  از گل حتی

دریای کمد آخه؟ 

بی انصاف حتی تصورش دردناکه ، چه برسه شنا 

این انگشت کوچیکه که گوشه کمد می خوره دیدی دردشو؟

حالا یه دریا کمد و انگشت کوچیکه؟!!!