گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

گیس طلا

در اینستاگرام و فیس بوکgisoshiraziهستم

یعنی قشنگ انرژی گرفتم برم توالت بسابم

پرده آشپزخانه را آویزان کردم ، ماشین لباسشویی را وصل کردم، گاز را تمیز کردم ، یخچال و کابینتهای متحرک را جابجا کردم 

هنوز کار هست: ماشین ظرفشویی را وصل کنم و کف آشپزخانه را بشویم اما خسته شدم

و خستگی ام را با دیدن گیم او ترونز برطرف می کنم: آقا این مادربزرگه

آدمهای خوب شهر

دیروز تو خیابون گمش کردم، همه چی توش بود: کارت ملی، گواهینامه، کارت هدیه، عابر بانکها...

برای خرید خونه داشتم وام می گرفتم و بدون کارت ملی، غیر ممکن بود، المثنی ها ماجرایی داشت

خسته و جنازه تمام مسیرهای صبح را تا ظهر بازگشتم اما نبود که نبود

له و لورده خودم را به خانه فرشته رساندم که پول بگیرم ازش

در آنجا غمگین ولو شده بودم رو مبلها که گوشی ام زنگ خورد، یابنده رفته بود بانک و آنها با من تماس گرفتند و گوشی را دادند راننده، قرار گذاشتیم و کیف را بدستم رساند، نه یک ریال اش کم شده بود و نه حاضر شد یک ریال شیرینی بگیرد...

دندان شکن

به رها گفتم ماشین لباسشویی را بلدم خودم وصل کنم، گفت خانم دکتر شما فعلا برو کولر را روشن کن

منظور دوستم از اینکه شرق امنیت نداره چی بود یعنی؟!

در حال کشف محله جدید هستم

یک آب میوه فروشی که  ارزانترین و پر ملاط ترین آب هویج تهران را دارد!

آرایشگاهش  را دوست نداشتم، همچین صورتم  را می چرخاند که آرتروز  گردنم عود کرد، اما در همان خیابان یکی دیگه پیدا کردم که  سیبیل ها در بیاد، ماه دیگه تجربه اش می کنم

یک نجاری مهربون پیدا کردم که برام پایه زیر تخت جور کرد، چرا من اینقدر نجاری را دوست دارم، بوی خاک اره...

سوپری  خوش اخلاقش داشت با پسری که از این عطر فسقلی ها خریده بود شوخی می کرد که بشرطی پس می گیرم که استفاده کرده باشی!

تعمیر کار یک عالمه

علاوه بر میوه فروشی های ارزون، از این گاری  های دوست داشتنی زیاد رد می شدن که دیگه قیمت را بدجور شکسته بودن

چند تا خانم یک بیرون بر غذا داشتند ، قیمت ها و اسامی خیلی خوب بودن، یک شب زنگ می زنم  برای ترش شامی با برنج

یک مغازه پر از ماست و شیر و همه چی محلی و تر و تمیز

چند تا سمساری، گفته بودم سمساری دوست دارم؟ أشیائی  که خاطره دارن

یه پیرمرد شبیه بابا توئل مغازه اجیل فروشی داشت که الان دارم بادام هاشو می خورم و ازم بابت نگرفتن کیسه بلاستیک تشکر کرد

و یک عالمه از این میدون های پر درخت که پیرزنها و پیرمردها توش نشسته بودن و بچه ها بازی می کردن 

جیگرکی و پیتزای و فست فود هم دیدم 

و از همه جذابتر

همه اینها تا نیمه های شب باز هستند و شلوغ از خانواده های مشتری

اسمارت گیس طلا، همیشه و هرجا

قیافه حیرتزده تعمیرکار کولر وقتی بهم گفت: سه روزه باد داغ می زنه ؟ چون شما دکمه ها رو برعکس می زدی، این پمپ آبه نه دور تند!