دو همکار در استخری در دوبی با یکدیگر روبرو می شوند و دستپاچه ،سعی در عادی برخورد کردن، اولین سوالی که به ذهنشان می رسد را با هم در میان می گذارند
داشت با هیجان تعریف می کرد که وقتی خبر فوت تنها برادر جوانش را داده اند، او و خواهرش در راه شهرستان صورتشان را بند می انداختند که تر و تمیز به مراسم برسند
دوقل ماشینه را بره تو حموم، مادرک بهش می گه :
نبر خراب می شه
با هیجان می گه:
خراب نمی شه، چینی نیست ، مگه نمی دونی، چینی نیست اخه
،
،
،
یعنی آبرو واسه چین نمونده ها
دوستم کافه زده، باید می رفته جلسه توجیهی و در سخنرانی ، مسئول به آنان نکات اخلاقی را گوشزد می کرده و تاکید که تو سس آب نریزن!